درآن برهه از تاریخ ایران، هر چند خطهی فارس با تدبیر حاکمان آن از این غارتها در امان مانده بود؛ ولی سعدی میداند که گرد و غبار غم و رنج این فتنه به جای جای ایران پراکنده میشود.
اکنون او به عنوان یک اصلاح گر که افکاری برتر از اندیشههای بشری زمان خود دارد چه وظیفهی خطیری را بر دوش میکشد. چگونه باید عمل کند که امیدی روشن به آینده فرا روی بشر ناامید قرار گیرد.
سعدی سالها در میان اقوام مختلف زیست و با اخلاق گروههای زیادی از مردم آشنا شد و تجربهها آموخت تا با کوله باری از تجربه و احساس قدم به زادگاه خود، شیراز، بگذارد و آنچه را میداند و در اندیشه خود میگذراند در بوستان و گلستان به نگارش در آورد تا آیندگان را بهرهها باشد.
در این پژوهش، نگارنده قصد دارد به کمک اندیشمندان علم و ادب به ویژه استادان بزرگوارم جناب آقای دکتر محمودی و سرکار خانم دکتر نیازکار سیری اخلاقی و پیوندی در بوستان سعدی داشته و از این رهگذر به نمایش جلوههای پیوند انسان با خداوند و آفریدههای او بپردازد. پیوند و ارتباط بنده با خداوند و آفریدههای او در بوستان هدف متعالی است که سعدی با شیوهی تمثیل و حکایات در کلام خود به تصویر میکشد تا رسالتی که در دنیای اندیشهی پربار خود دارد به انجام برساند.
در جلوه گاهاندیشهی سعدی آن چه به روشنی قابل تصور است همه چیز حول محوری استوار که همان آفریدگار است، می چرخد.
سعدی در بوستان بابهایی را بر روی انسان باز میکند که هر کدام دری است برای ایجاد و پیوند و ارتباط با خداوند.
به قول علی دشتی «از همان باب اول که «در تدبیر و عدل رأی» سخن رانده و از نخستین حکایت بوستان، روح انسان دوستی سعدی، مرد اجتماع و اخلاق که عدالت و مردمیرا اساس کشوربانی میداند تجلی میکند.» (دشتی، 1380: 281)
او وقتی از عدل و انصاف میگوید عدالت را که یکی از محورهای ارتباطی جلوههای پیوند با خداست در کاسهی پادشاهان میریزد تا زیردستان و رعیت را سیراب کند.
بر آن باش تا هرچه نیت کنی | نظر در صلاح رعیت کنی… |
240/43
از آن بهره ورتر در آفاق نیست | که در مُلک رانی به انصاف زیست |
246/43
احسان و نیکوکاری فضیلتی که گشایش اخروی را نصیب بنده میکند
کرم کن که فردا که دیوان نهند | منازل به مقدار احسان دهند |
564/56
وقتی عشق و شور آفرینی میکند، هدفش ساختن روحی پاک و هدایت زندگی برای پیوند با حضرت حق است.
اگر میرم امروز در کوی دوست | قیامت زنم خیمه پهلوی دوست |
1733/104
سرفرو آوردن در برابر حکم و رای خداوند و راضی به رضای حق بودن، اندیشهای است که تجلی گاه معرفه الله است.
چو رد می نگردد خدنگ قضا | سپر نیست مر بنده را جز رضا |
2620/141
قناعت پیوندی سعادت بخش که توانگری را به دنبال دارد.
قناعت توانگر کند مرد را | خبر کن حریص جهان گرد را |
2704/145
عالم بوستان جهان تربیت است و اصلاح نفس و دگرگونی اندیشهها برای سلامتی پیوندها.
سخن در صلاح است و تدبیر و خوی | نه در اسب و میدان و چوگان و گوی |
2874/153
در بوستان تفکر در پدیدههای هستی و نعمتهای او انسان را به سپاس گزاری برمی انگیزد تا جلوهای دیگر از پیوندها رقم بخورد.
عطایی است هر موی از او بر تنم | چگونه به هر موی شکری کنم؟ | |
ستایش خداوند بخشنده را | که موجود کرد از عدم بنده را |
3313-3312/171
در اندیشههای سعدی، عنایت خداوند همیشه شامل احوال بندگان است و توبه دروازهای است برای ایجاد پیوندهای دوباره حتی بعد از سالها غفلت.
بیا ای که عمرت به هفتاد رفت | مگر خفته بودی که بر باد رفت؟ | |
همه برگ بودن همی ساختی | به تدبیر رفتن نپرداختی |
3577-3576/183
بر روی هم نمایشگاهی که سعدی در بوستان به عرضه میگذارد، مجموعهای از پیوندهایی است که در چرخهی ارتباطی انسان با خدا و آفریدههای او هر کدام شاه راه و ریسمان محکمی است که میتوان با چنگ زدن به آن با خدا پیوند خورد. به قول دکتر زرین کوب «راههایی است که مخاطب را به کاخ دولت –یعنی سعادت ابدی- ره می نماید» (زرین کوب، 1391: 740)
ابیاتی که در این پایان نامه به عنوان نمونه آورده شده از بوستان سعدی (سعدی نامه) به تصحیح غلام حسین یوسفی است و اعداد که در زیر ابیات آورده شده از چپ به راست به ترتیب بیانگر شماره صفحه و شماره بیت میباشد.
این پایان نامه در پنج فصل به قرار زیر تنظیم شده است.
1- فصل اول: نگاهی به زندگی سعدی و آثارش
که در این فصل مختصری از زندگی سعدی و روزگارش و آثار وی آورده شده است.
2-فصل دوم: جلوههای پیوند انسان با خداوند
در این فصل سعی شده که آنچه در اندیشه سعدی باعث پیوند انسان با خداوند میگردد به صورت عنوانهای جداگانه آورده شود و سپس برای هر عنوان توضیحاتی همراه با نمونه ابیات آورده شود.
3- فصل سوم: پیوند انسان با هم نوعان
در این فصل جلوههایی از پیوند بین انسان و هم نوع خود به ویژه پیوند بین پادشاه و مردم آورده شده که به اعتقاد سعدی عنصرهای اخلاقی هم چون: رعیت پروری، نیکوکاری و غریب نوازی و میهمان نوازی جلوههایی هستند که سبب پیوند انسان با هم نوع خود میگردد.
4- فصل چهارم: پیوند انسان با خویشتن
سعدی باور دارد که انسان نسبت به خودش هم یک مسئولیتی دارد که در این فصل از جلوههایی صحبت شده که در واقع پیوند دهندهی انسان با خویشتن است و سبب خودسازی او میگردد، پیوندهایی هم چون: در غم خویش بودن، پاک دلی، پرهیز از غرور، خودپرستی و…
5- فصل پنجم: پیوند انسان با دیگر جلوههای آفرینش
فرم در حال بارگذاری ...