اهمیت و ضرورت موضوع پژوهش
اعتیاد به مواد مخدر تقریباً پدیده نوظهوری است که از عمر آن شاید بیش از 150 سال نمی گذرد. البته مصرف ماده مخدر و حتی خوگری و نیز استعمال تفننی بدان، تاریخی طولانی دارد. لیکن از قرن نوزدهم به بعد است که به سبب تأثیر فراوان بر جنبه های متفاوت زندگی اجتماعی انسانها، توجه بسیاری را به خود جلب کرده است.
تحقیقات تاریخی و مردم شناختی نشان داده است که استفاده از مواد مخدر در گذشته صرفاً به بزرگسالان محدودبود و نوجوانان و جوانان به آن روی نمی آوردند. مصرف مواد مخدر به طور پراکنده در مراسم اعتقادی و مذهبی منحصراً توسط گروههای خاصی در شرایط معینی صورت می گرفت. اما بعدها هنگامی که مرفین، هروئین و کوکائین به بازار آمد، مواردی از اعتیاد جوانان نیز مشاهده شد. در دهة 1960 تعداد معتادان به این پدیده آنقدر اندک بود که توجه اجتماعی را در مقایسه وسیع به خود جلب نمی کرد، اما در اوایل دهة 1970
استفاده از مواد مخدر ناگهان در میان جوانان و نوجوانان شایع شد و به صورت مسأله ای جهانی در آمد و ابعاد همه گیر آن به صورت یک موج از قاره ای به قارة دیگر گسترش یافت و در دنیای هیپیگری ماری جوانا[1] برای تفریح اشتراکی و گروهی شد و همراه با موسیقی و عشق به عنوان سه رکن اساسی فرهنگ هیپی ها متجلی گردید. [2] مشکل این آفت ویرانگر در دهه مذکور به چند کشور صنعتی ثروتمند جهان محدود می شد، اما اینک به یک معضل جهانی تبدیل شده و آثار تخریبی آن بیشتر متوجه کشورهای توسعه نیافته شده است که اهمیت و ضرورت موضوع پژوهش احساس می شود.
اهداف پژوهش
هدفهای اصلی
هدفهای فرعی
پرسش فرضیه های پژوهش :
پرسشهای پژوهش
فرضیه های پژوهش
تعاریف نظری و عملیاتی
[1] . ماری جوانا یا حشیش ماده ای است که از گل و ساقة گل شاهدانه به دست می آید و در ایران به عنوان «بنگ» معروف است. این ماده حالتی تخدیری در انسان به وجود می آورد که توأم با پرحرفی، آواز خوانی و خنده های غیر ارادی و احمقانه است.
[2] . قبل از پیدایی هیپیگری در آمریکا، تفریح جوانان به صورت انفرادی بود و هرکس به تنهایی به تدارک سرگمی می پرداخت، اما ماری جوانا مرز مالکیت خصوصی و انفرادی تفریح را شکست و آن را به صورت اشتراکی در آورد. اینک ماری جوانا دست به دست می گردد و همگان را در این تفریح شامل می شود. به بیان دیگر، ماری جوانا بیشتر نشانة فرهنگی است تا یک مادة مخدر اصلی (صالحی، 1371: 156).
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
در این تحقیق نیز به مسئله تكرار پایة تحصیلی یا مردودی كه فقط جنبة كمی بازدهی نظام آموزش و پرورش كه در چارچوب نمرات درس دانشآموزان است می پردازیم تا با بررسی آماری درصد دانشآموزان مردود به نتایجی مثمر ثمر رسیده و آن را مورد استفاده قرار دهیم.
در تعریف مردودی یا تكرار پایه تحصیلی می توان گفت كه «تكرار یك كلاس برای دانش آموزی كه در خلال یك سال تحصیلی در همان كلاس و پایه كه در سال قبل به سر می برده به تحصیل ادامه می دهد و همان كاری را انجام می دهد كه در سال گذشته نیز انجام داده است» (امین فر، 1365)
ضرورت پژوهش
امروزه یكی از مشكلات عمده نظام آموزشی كشور ما پدیدة مردود شدن دانشآموزان است كه علاوه بر خسارات اقتصادی كه رقم قابل توجهی را به خود اختصاص می دهد و با توجه به تأثیرات فراوان مردود شدن در حیطه فردی و اجتماعی می توان برخی از علل این پدیده را شناسایی كرده و به دنبال آن با ارائه راه كارهای مناسب با این معضل فردی، اجتماعی مقابله كرد و موجب جلوگیری از هدر رفتن نیروی بالقوه انسانی و مالی گردید.
چاره اندیشی در این زمینه:
سئوالهای1 پژوهش
پژوهش حاضر به دنبال پاسخ برای پرسشهای مطروحة زیر است.
فرضیه های1 پژوهش
فرهنگ وبستر2 فرضیه را چنین تعریف می كند: «فرضیه عبارت است از حالت یا اصلی كه اغلب بی آنكه اعتقادی نسبت به آن موجود باشد، پذیرفته میشود تا بتوان از آن نتایج منطقی استخراج كرد، و بدین ترتیب مطابقت آن را با واقعیتهائی كه نزد ما معلوم است یا می توان آنها را معلوم ساخت آزمود.» 0(هومن 1380)
فرضیه های پژوهش به شرح زیر می باشد:
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
براستی، اگر ویژگی های خاک و گلی که دست مایه آفرینش هنرمندانه (( معل)) است، ناشناخته بماند، چگونه می تواند از پدید آمدن کاستی ها و عیوب در مراحل آخرین این تعامل آگاهی یابد؛
اگر معلم دچار این سهو شود که نداند هر سخن و کلام و عمل و رفتار او در خاطر و ذهن دانش آموز او به جای می ماند، سرانجام در برابر کاستی های انتقال معلومات خویش به دانش آموزان شگفت زده خواهد ماند؛ و این در همه زمینه های آموزش و پرورش، صادق است و از جمله در آموزش درست نویسی کلمات و جملات ( در املاء و نگارش) که ظرافت های بسیار به همراه دارد و آگاهی معلم بدان ظرایف، موفقیت او را تسریع خواهد کرد.
شکل نوشتاری زبان، عالی ترین و پیچیده ترین ارتباط و آخرین مرحله ای است که آموخته می شود بنابراین تجارب مفید و بنیادی زبان در گوش دادن، سخن گفتن، توانایی نگهداری موضوع و مطالب شنیده شده در ذهن ( حافظه شنوایی) ترسیم گرافیکی حرف و کلمه ( رسم الخط مناسب) به کارگیری صحیح ابزار نوشتن، خواندن و حافظه بینایی و حرکتی مناسب، پیش نیازهایی برای نوشتن به حساب می آیند و عدم موفقیت کودکان در مهارتهای یادگیری ممکن است آنها را به ناکامی، افسردگی و اضطراب مبتلا می کند و مشکلات عاطفی و اجتماعی ثانویه ای به عنوان واکنش ناتوانائیهای یادگیری در آنان به وجود آورد. یکی از مشکلات آموزشی دانش آموزان، ناتوانی در املای صحیح کلمات است به طور معمول 60 درصد غلط های املایی دانش آموزان ابتدایی در کلمات با حروف هم صدا بوده است. در این مقاله سعی شده با تشخیص و اقدام ( مداخله جبرانی) این مشکلات را مرتفع سازد.
از نکات مهمی که در هدایت دانش آموزان به درست نویسی املایی کلمات مفید و موثر است- علاوه بر قوانین جاری بر ساختار واژگان- توجه به این نکته ظریف است که آشنایی و سابقه ذهنی از لغات و واژگان، از نشانه های درست بودن کلمه نوشته شده می باشد، یعنی: به دانش آموزان توصیه می شود اگر در صحت یا نادرستی نگارش واژه ای دچار تردید شدند، به بایگانی ذهنی و خاطره خویش مراجعه کنند و معلوم سازند آیا تا کنون چنین کلمه ای را با چنین ساختاری دیده اند و به خاطر دارند یا خیر؟ و غریبه و نا آشنا بودن، با احتمال بسیار، نشانه نادرستی کلمه است: اما یک معلم هوشیار مراقب است در همین بخش از روند تعلیم درست نویسی، سابقه ای ذهنی از اشکال نادرست لغات، در خاطره دانش آموزان ننشاند.
چون قوانین درست نویسی املای کلمات، آن اندازه جازم و قانونمند نیست که بتوان با ارائه قانونی شامل، وافی و نافی، دانش آموزان را به درست نویسی املای کلمات راهنمایی کرد و سوابق دیداری با واژه ای، جواز صحت را در ذهن صادر می کند، لازم است در این باب دقت شود که حتی به عنوان (( هشدار)) به دانش آموزان، تصویر واژه ای نادرست از جهت املایی، در معرض دیدگان دانش آموزان قرار نگیرد.
در هدایت دانش آموزان، به درست نویسی لغات و کلمات، دشواری های بسیار وجود دارد؛ زیرا در زبان و سیر الخط فارسی، تعدادی از (( واج)) با یک علامت نمایانده می شوند و بالعکس، برای یک واج، چند علامت یا به اصطلاح (( حرف)) وجود دارد، مانند:
( ض. ظ. ز. ذ) و ( ت. ط) و ( ه. ح) و… که تمام آن حروف یا علامت های هر گروه، در فارسی، یکسان تلفظ می شوند و گزینش یک حرف از سوی دانش آموزان یا به سائقه آشنایی قبلی با نگارش واژه ای خاص میسر است، یا از طریق ریشه یابی لغات. ( آن هم تنها در واژگان عربی دخیل در زبان فارسی) و یا بررسی و تحقیق مختصر می توان دریافت که دانش آموز، از راه نخست ( یادگیری و آشنایی مبتنی شیوه نگارش لغت و کلمه)، حروف لازم را بر می گزیند و به همین علت خاص، لازم است در آموزش املاء، به این ویژگی توجه بیشتری مبذول شود.
تعریف دانش آموزان دارای اختلال:
دانش آموزان L.D به دانش آموزانی گفته می شود که علی رغم داشتن هوش طبیعی و حواس سالم در یک یا چند حیطه زبان نوشتاری ، شفاهی ، تفکر یا حساب کردن دچار مشکل باشد.
دانش آموزان اختلال رفتاری B.D به 5 دسته کلی تقسیم می گردد:
3- اختلال سلوکی
4- اختلال مقابله ای
5- اختلال رشدی فراگیر(طیف اتیسم)که بر اساس طبقه بندی
DSMIV شناسایی و ارزیابی می گردد.
اهم وظایف و فعالیتها:
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
در سالهای اخیر مطالعات زیادی در مورد سببیابی وابستگی به مواد انجام شده است محققین اخیراً در مطالعه مورد مصرف مواد و وابستگی از روش پلی مورفسیم طولی قطعات محدود شده “RFLP”[4] استفاده کردهاند و گزارشهایی از روابط RFLP منتشر کردهاند.
برای اکثر مواد سوءمصرف، به استثنای الکل، محققین ناقلهای عصبی با گیرندههای عصبی شناسایی کردهاند که مواد از طریق آنها اثرات خود را اعمال میکنند. برخی پژوهشگران در مطالعات خود این فرضیه را دنبال میکنند. که مواد افیونی بر گیرندههای مواد افیونی اثر میکنند بنابراین در کسی که فعالیت افیونی درونزا کم است و مثلاً غلظت آندروفینها در بدنش کم است یا فعالیت آنتاگونیستی افیونی درون را خیلی بالا است ممکن است در معرض خطر ابتلا به وابستگی به مواد افیونی (ترکیبات تریاک) قرار داشته باشد. حتی در کسی که کارکرد گیرنده درونزا در او کاملاً طبیعی و غفلت ناقلهای عصبی بهنجار است، مصرف طولانی مدت یک ماده مورد سوء مصرف ممکن است نهایتاً سیستمهای گیرنده را در مغز تغییر دهد. بطوریکه مغز برای حفظ تعادل نیازمند ماده برونزا باشد. چنین فرآیندی در سطح گیرنده ممکن است مکانیسم پیدایش تحمل در دستگاه عصبی مرکزی (CNS) باشد. با این حال اثبات تغییر میزان آزاد شدن ناقل عصبی در کارکرد گیرنده ناقل عصبی دشوار بوده و تحقیقات جدید بر اثرات مواد بر سیستم پیام برنده دوم و تنظیم ژن متمرکز است (کاپلان و سادوک، ترجمه رضاعی و رفیعی، 1382).
بررسی الگوهای «موج نمای الکتریک مغز» در بزهکاران یکی دیگر از راهبردهایی است که در چند دهه اخیر مورد نظر بوده است. نابهنجاری الگوی فعالیت الکتریکی مغز در این افراد به دو صورت مشاهده شده است. یکی از نابهنجاریها وجود امواج «آهسته مغزی» است. چنانچه میتوان گفت که امواج مغزی آنها شبیه امواج مغزی کودکان و بیانگر رشد نایافتگی مغزی است. دومین ناهنجاری، وجود «خیزکهایی» در امواج مغزی بزهکاران است. وجود این خیزکها با رفتار پرخاشگرانه و «زود انگیخته» ارتباط دارد، به نحوی که در اغلب افرادی که مرتکب اعمال پرخاشگرانه میشوند، این خیزکها مشهود بوده به طور کلی وجود خیزکها در الگوی موج نمای الکتریکی مغز نشان دهنده «نارساکنش وری» «دستگاه کناری» مغز میباشد (آی لیشنر، آلن، 1997).
در تحقیقی که رمضانی (1381) در این زمینه انجام دادهاند با هدف بررسی بنیادهای زیستی تعیینکننده گرایش خودمصرف مواد سعی در ارائه مستند مربوط به یافتههای این موضوع نموده که در پژوهش حاضر نیز سعی شده است با بسط و بررسی هر چه بیشتر موضوع مطرح شده و با انجام تحقیقات وسیعتر در این زمینه این عامل مهم را به طور کاملتر مورد توجه قرار دهیم.
3-1 اهمیت و ضرورت مساله
از جمله چیزهایی که انسانیت را نه تنها نابود میسازد بلکه از بعد حیوانیش هم او را میاندازد وانسان را از جماد هم بدتر میکند. مساله اعتیاد است. اعتیاد نه تنها قدرت اندیشیدن را که از خصایص انسان است. از آدمی سلب مینماید و نیروی عرفان و شناخت او را از بین میبرد بلکه قوای حیوانی را هم از انسانی میگیرد و انسان را تبدیل به موجودی میکند که از هر جهت از تمام منافع و استعدادها دور افتاده است.
یکی از اهداف مشترک تمامی تمدنهای انسانی دستیابی به توسعه همه جانبه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است از این رو شناخت موانع موجود بر سر راه رسیدن به این هدف از اهمیت ویژهای برخوردار است و سلامت اجتماعی، صرفنظر از مبنی بودن هنجارها در جوامع مختلف بشری، همواره مدنظر تمام فرهنگها و نژادها بوده است و تمام متفکران و اندیشمندان و مصلحت خواهان جامعه را بر آن داشته تا برای حفظ جامعه خود از آسیبها و عوارض اجتماعی به هم اندیشی بپردازد و علل و عوامل مختلف این معضل خانمانسوز را بررسی کنند. پیشرفتهای چشمگیر دو دهۀ گذشته در زمینۀ علوم عصبی و علوم رفتاری، درک ما را از استعمال مواد مخدر و سوءمصرف مواد تا حد زیادی بالا برده است. برخی مدلهای رفتاری دربارۀ سوءمصرف مواد بیشتر بر رفتار مواد جوئی تاکید کردهاند تا نشانههای وابستگی جسمی. بنابراین ما باید با این افراد گرفتار در منجلاب سوءمصرف مانند یک بیمار محتاج برخورد کنیم. همانطور که به درمان افسردگی میپردازیم به درمان این افراد نیز همت گماشته و آنها را به مثابه یک بیماری بنگریم که نیاز به مراقبت ویژه دارند.
این پدیده مخرب که در کمین محو و نابودی گرانمایهترین و باارزشترین سرمایه جوامع انسانی یعنی جوانان نشسته و آنان را در چنگال عوارض سوء خود گرفتار میکند نه تنها جنبۀ شخصی و فردی ندارد بلکه یک آسیب اجتماعی محسوب میشود که علاوه بر تهدید سلامت جسم و روان افراد بر روی جنبههای اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی جامعه نیز اثرات زیانآور و غیرقابل جبرانی وارد میسازد. همچنین در طی سالهای اخیر ورود انواع مواد مخدر بازار دائمی پیدا کرده که جای پای محکمی در بطن جامعه و خانوادهها برای خود باز کرده است. لذا وظیفۀ خود میدانم تا با استفاده از رهآوردهای علمی و آموزش خانوادهها و جوانان با این پدیدۀ شوم به مبارزه برخاسته و با چارهاندیشیهای به موقع و دادن آگاهی و بصیرت اثرات آنها را تعدیل کرد. اخذ هر تصمیم و چارهاندیشی هم نمیتواند بدون زمینه سنجیهای قبلی و کسب اطلاعات اولیه صورت گیرد.
همانطور که گسترش اعتیاد بین جوانان و عواقب اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی آن موضوعی نیست که بتوان به سادگی از آن گذشت بیخیالی و سستی جوانان نسبت به این موضوع ویرانی و تباهی را به رگهای جامعه جاری میسازد. گذشتۀ ویتنام و چین و حال برمه، لائوس و … نمونههایی از عواقب شوم همگانی و گسترده اعتیاد است. گسترش اعتیاد در بین جوانان واقعاً زنگ خطری است برای تمام جوامع که برای مقابله و مبارزه با آن از هیچ کوششی نباید فروگذاری کنند.
به دلیل اهمیت زیاد این موضوع بر آن شده تا به یکی از ابعاد اعتیاد که کمتر مورد توجه و حتی میتوان گفت مورد غفلت واقع شده پرداخته و به این موضوع پرداخته که اعتیاد هم میتواند به عنوان یک بیماری مغزی مورد مطالعه قرار گیرد که محیطهای اجتماعی در آن دخالت دارند. باید بدانیم عوامل زیادی در بروز این پدیده شوم دخالت دارد از جمله بیماریهای عصبی، سرخوردگیها و مشکلات روانی و حالت ناشی از آنها نظیر اضطراب همچنین مسائل روانی و واکنشهای نابهنجار مباحثی همچون رفتار پسیکوزها- نوروزها و … ناسازگاریهای عصبی و بطور کلی اختلالات رفتاری همچنین اختلالات شخصیتی (قربان حسینی، 1370)
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
عملكرد تحصیلی پایین، برتری حافظه كوتاه مدت، اختلالات زبان شامل اختلال در زبان درونی، زباندریافتی شنیداری، وارونگی كلمات، بازشناسی ضعیف كلمات، رشد نایافتگی زبان بیانی، اشكال در حافظهزبان گفتاری، اختلال خواندن، پاسخ نامربوط به موضوع مورد بحث، استفاده از انگشتان به هنگام حسابكردن، اشكال در نمادسازی، حواس پرتی و فراموشی جزئیات مهم، دست پاچگی، هماهنگی ضعیف چشم ودست، اعتماد به نفس پایین، فقدان انگیزه، مداومت كاری، ناتوانی در جفت و جور كردن رنگها و شكلها،حركات چشمی نامنظم، اشكال درجهت یابی، بیش فعالی یا برعكس فعالیت كمتر، عمل تكانشی، علایممشكوك عصب شناختی، اختلال هیجانی، پرخاشگری، خیالاتی بودن، بیتوجهی و ناتوانی در تمركز رویبخشی از موضوع، تأخیر در انجام و اتمام كارها، فراخنای كوتاه حافظه، اشكال در ادراك زمان و مكان و تخمینزمان.
ویژه:
ـ بررسی ارتباط آسیبهای مغزی در دوران رشد و اختلالهای یادگیری.
ـ بررسی ارتباط ابتلای مادر به بیماریهای عفونی در دوران بارداری و اختلالهای یادگیری.
ـ بررسی ارتباط جانبی شدن مغز و اختلالهای یادگیری.
ـ بررسی ارتباط اختلال در ادراك بینایی و اختلالهای یادگیری.
ـ بررسی میزان و سهم عوامل مختلف در اختلالهای یادگیری.
فرضیههای تحقیق:
1 ـ بین آسیبهای مغزی در دوران رشد و اختلالهای یادگیری ارتباط معنی داری وجود دارد.
2 ـ بین ابتلای مادر به بیماریهای عفونی در دوران بارداری و اختلالهای یادگیری رابطه معنی داری وجوددارد.
3 ـ بین اختلال در برتری جانبی و اختلالهای یادگیری ارتباط معنی داری وجود دارد.
4 ـ بین اختلال در ادراك بینایی و اختلالهای یادگیری ارتباط معنیداری وجود دارد.
5 ـ بین اختلال در حافظه دیداری و اختلالهای یادگیری ارتباط معنیداری وجود دارد.
سؤالهای پژوهشی:
1 ـ آیا بین آسیب مغزی، بیماریهای عفونی مادر، برتری جانبی، ادراك بینایی و… دانشآموزان مبتلا بهناتوانیهای یادگیری و دانش آموزان عادی تفاوت معنیداری وجود دارد؟
2 ـ سهم هر یك از عوامل مختلف در اختلالهای یادگیری به چه میزان است؟
متغیرهای پژوهش:
1 ـ متغیر وابسته: اختلالهای یادگیری
2ـ متغیرهای مستقل: شامل آسیب مغزی، بیماریهای عفونی مادر در دوران بارداری، برتری جانبی وادراك بینایی و استفاده از فورسپس و تأخیر در تنفس
3 ـ متغیرهای كنترل: هوش، جنس، سن، پایه تحصیلی
q تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
اختلال یادگیری
كمیته مشاوره ملی كودكان معلول تعریف زیر را ارائه نموده است:
((كودكان مبتلا به اختلال یادگیری در یك یا چند فرایند اساسی روان شناختی از قبیل فهم مطالب زبانگفتاری یا نوشتاری مشكل دارند، این اشكالات به صورت اختلالاتی در گوش دادن، فكر كردن، صحبت كردن،خواندن، نوشتن، هجی كردن یا حساب كردن ظاهر میشود. این تعریف شامل مشكلات ادراكی، آسیب مغزی،اختلال جزئی مغز، اختلال خواندن، زبان پریشی تحولی و غیره میشود، اما آن دسته از مشكلات یادگیری را كهنتیجه نقص بینایی، شنوایی یا حركتی، عقب ماندگی ذهنی، اختلالات هیجانی یا محرومیتهای محیطیاست، شامل نمیشود (اداره آموزشو پرورش آمریكا، 1968، به نقل از لرنر، 1993).
در این پژوهش دانشآموز مبتلا به اختلال در یادگیری به دانشآموزی اطلاق میشود كهملاكهای زیر را دارا باشد:
ـ دارا بودن هوش بهر متوسط یا بالاتر.
ـ دارا بودن نمره 2 انحراف معیار پایینتر از میانگین كلاس در دروس انشا، قرائت، املا و ریاضی كه در كارنامهتحصیلی درج شده است.
ـ كسب نمره خطای حداقل یك نمره انحراف معیار بیش از میانگین در آزمون بندر گشتالت.
ـ عملكرد ضعیف حداقل در یكی از آزمونهای مهارت تحصیلی خواندن، نوشتن و ریاضی.
ـ فقدان معلولیت حسی، جسمی ـ حركتی یا عاطفی عمده (براساس مشاهدات فردی(.
ـ حضور در مدرسه بطور مرتب و عدم غیبت طولانی مدت.
آسیب مغزی:
در این مورد این سئوال مطرح نیست كه آیا كودكانی كه ضایعات مغزی دارند، اختلالات یادگیری نیز دارند یا نه؛بلكه سئوال این است: كودكانی كه اختلالات یادگیری دارند و هیچ گونه ضایعه مغزی مشخص شدهای درآنان وجود ندارد، آیا دچار ضایعات جزئی مغز، یا عدم رشد اعصاباند (باباپور خیرالدین و صبحیقراملكی، 1380، ص 60). كودك با آسیب مغزی، كودكی است كه پیش از زایمان، در طول مدت آن و یا پس ازتولد دچار صدمه یا عفونت مغزی شده باشد، در نتیجه این آسیب جسمی، ممكن است نقصها یا اشكالاتیدر سیستم اعصاب كودك به صورت آشكار یا پنهان ایجاد كنند، چنین كودكی دارای مشكلات در ادراك، تفكر یارفتار هیجانی بطور جداگانه یا تركیبی از آن هاست. این دشواریها را میتوان از طریق آزمونهای ویژهای نشانداد (سیف نراقی و نادری، 1379، ص 24).
دراین پژوهش دانشآموزی مبتلا به آسیب مغزی تشخیص داده میشود كه در آزمون بندر گشتالت نمره اوحداقل 2 انحراف معیار بیش از میانگین نمرات خطای همسالان وی باشد.