طبقه بندی بین المللی بیماری ها [2] ICD (سازمان جهانی بهداشت، 1992، چاپ دهم)، نظام طبقه بندی دیگری است كه بیماری روانی را چنین تعریف می كند: «وجود مجموعه ای از نشانه ها و رفتارهاكه به لحاظ بالینی قابل تشخیص باشند. این نشانه ها در بیشتر موارد با پریشان حالی و اختلال در انجام فعالیت ها و وظایف شخصی مرتبط اند.» همانند DSM این طبقه بندی نیز روی پریشانی ای كه فرد بیمار، نه افراد دیگر، تجربه می كند، متمركز است و مجموعه هایی از علائم را ذكر می كند.
در كار بالینی، استفاده از ملاك های بیماری روانی رویكردی محبوب به شمار می آید. بنابر آنچه تاكنون گفته شد، روشن است كه شناسایی مجموعه های نشانه ها در اینجا موضوع مهم و حساسی است. آیا شناسایی آنها بطور پایایی میسر است؟ آیا متخصصان بالینی در قضاوت هایشان توافق دارند؟ هنوز زمان لازم است تا بتوان تصمیم گرفت كه آیا این مجموعه نشانه ها روا هستند، یعنی می توانند بین نشانگان متفاوت (با دلایل و درمان های متفاوت) به خوبی تمایز قائل شوند. روایی [3] و پایایی [4] مجموعه نشانه ها در ادامه بیشتر بررسی می شود.
جدا از روایی و پایایی، انتقادهای دیگری نیز بر این رویكرد وارد است. بیشتر این انتقادها بر این استدلال استوارند كه به نظر می رسد در مورد بسیاری از اختلالات روانی، هیچ پایه ی زیستی وجود ندارد. بحث كلی پیرامون این استدلال خارج از دامنه ی محدود این تحقیق است. با این حال، شواهد و مدارك بیشتری در مورد مسائل فیزیولوژیك (بر پایه ی علم وراثت، كژكنشی مغز و بیوشیمی) مرتبط با اختلالات روانی در حال گردآوری است. مشكل پژوهشگران در اثبات این نكته است كه آیا این مسائل علت اختلال می باشند یا پیامد آن. توماس ساس (1960) نمای دیگری از این مسئله را ارائه می كند. وی در مقاله ای با عنوان اسطوره ی بیماری روانی [5] این نكته را خاطرنشان می سازد كه ذهن پدیده ای غیرجسمانی است، بنابراین نمی توان دچار بیماری شود. به نظر او اختلالات روانی پیامد «مشكلات زندگی» است كه به طرزی ساده می توانند بواسطه ی عناوین و القاب روان پزشكی مانند «اسكیزوفرنیك» تشدید شوند. این عناوین بر شخص انگ می زنند تا جاییكه از شخص بیمار در قبال رفتارش سلب مسئولیت می كنند و ممكن است موجب خودمعلول سازی [6] در او شوند. بعد از آن، تمام تقصیر بر گردن «بیماریز انداخته می شود مسئولیت درمان هم به عهده ی پزشكان می افتد.
اما رویكردهای گوناگونی كه در بخش بعدی تشریح خواهد شد، آشكارا با این بحث مرتبط است. در مورد این رویكرد این موضوع را نیز باید درنظر گرفت كه تاكید بیش از حد بر یك سطح به گونه ای انحصاری، به احتمال رویكردی سودبخش نخواهد بود. چنانكه الگوها نشان می دهند، در بیشتر اختلالات روانی علل چندگانه ای دخیل اند، و ممكن است درمان های چندگانه نیز مورد نیاز باشد. مشكلات اجتماعی (برای مثال نابسندگی مهارت های اجتماعی) نیازمند درمان متفاوتی از مشكلات زیستی مانند عدم تعادل انتقال دهنده های عصبی (مواد شیمیایی تاثیرگذار بر سیستم عصبی) است. به همین دلیل، رویكردی التقاطی كه كلیه جوانب مشكل را مورد توجه قرار می دهد، بطور كلی مورد تائیداست.
علم، تكیه گاه و پشتوانه روانشناسان در كلیه حوزه هاست و حوزه اختلالات روانی نیز در این میان مستثنا نیست. ویژگی كلیدی رویكرد علمی، طبقه بندی است كه كانون اصلی توجه این كتاب است. ویژگی دیگر، ارائه تبیین های نظری برای اختلالات روانی و پذیرش یا رد فرضیه های برگرفته از این نظریه ها، از طریق آزمایش وسایر روش های علمی مورد قبول است.
در هر دو مورد مسئله اصلی دست یابی به عینیت و حذف سوگیری است. هدف ارزشیابی این نظام ها و فرایندها به لحاظ روایی علمی شان، بویژه با درنظر گرفتن ملاك های مهم روایی و پایایی خواهد بود.
پیش بینی پذیری، ركن دیگری از رویكرد علمی است. فرض علم بر آن است كه ما قابل پیش بینی هستیم و این مسئله دال بر جبری بودن اعمال بشر است، هرچند سهمی برای اختیار نیز در نظر گرفته می شود؛ بدین معنی كه علم بیشتر با احتمالات سروكار دارد تا با قطعیات. بعضی از روانشناسان بویژه روانشناسان انسان گرا، بر این باورند كه رویكرد علمی را نمی توان بدون قید و شرط پذیرفت، زیرا آنها تصور می كنند انسان آزادی و اختیار دارد و نیز معتقدند ذهنیت (درك انتظارات دیگران) بسیار مهمتر از عینیت است.
بحث طبیعت- تربیت در حیطه ی اختلالات روانی، در مورد بررسی ریشه ی مشكلات روانی مطرح می شود. آیا این مشكل از هنگام تولد وجود داشته است (طبیعت) یا از مجرای تجربه بدست آمده (تربیت)؟ موضوع تعامل گرا [7] موضعی معتدل و میانه، بین این دوست كه هر دو را دخیل می داند. این موضوع در كتاب آسیب شناسی روانی استرلینگ و هل ول به تفصیل آمده است، ولی میتوان برخی ازآن جنبه ها را در اینجا در نظر گرفت. شاید مهمترین جنبه ی این بحث، رابطه ی این موضوع با روا و پایابودن نظام طبقه بندی است. به منظور انجام كار تحقیقاتی در خصوص علل اختلالاتی چون اسكیزوفرنی، در وهله ی اول باید قادر به شناسایی دقیق افراد مبتلا به آن باشیم. نكته مهم دیگری كه می توان بررسی كرد، تنوع بسیار تاثیرات طبیعت و تربیت در ایجاد اختلالات روانی است. این را می توان به خوبی با سطوح تحلیل پیوند داد كه پیشتر در جریان بحث كاهش گرایی ذكر شدند. تأثیرگذاری كلیه ی سطوح فرهنگی، اجتماعی، شناختی، ژنتیكی و زیستی – شیمیایی را می توان در حوزه ی اختلال رونی مشاهده كرد.
مکانیزم های دفاعی در حقیقت تحریف کننده واقعیت هستند و میزان تحریف واقعیت در دفاعهای رشد نایافته و روان آزرده بیشتر از دفاعهای رشد یافته است. هر چه میزان تحریف شناختی یک دفاع بیشتر باشد، به دنبال آن از میزان آگاهی هوشیارانه کاسته می شود و در نتیجه تلاش کمتری جهت مقابله با تحریف شناختی انجام می شود، بنابراین مکانیزمهای دفاعی شناخت اگاهانه ما را از تعارض هایمان کم می کنند، و احساسات متعارض با باورهای ما را تحت تاثیر قرار دهند، از این رو مکانیزمهای دفاعی خصوصاٌ مکانیزمهایی که رشد نایافته ترند، مانعی برای درک واقعیت در فرد می شود و امکان دفاع منطقی و موثر را از وی سلب می کند و ظرفیت بینشی و خود اکتشافی فرد را کاهش می دهند.
فروید سبک دفاعی شخصی[8]، یعنی فراوانی استفاده از مکانیسم های دفاعی متفاوت در مقایسه با دیگران را متغیر اصلی برای شناخت شخصیت، آسیب شناسی و میزان سازش یافتگی می دانست. فرضیه ای که براساس یافته های پژوهشی بسیار مورد تایید قرار گرفته است. برای مثال بیماران افسرده در استفاده از دفاع های درونی سازی[9] و برونی سازی[10] آشکارا متفاوت از افراد غیر افسرده عمل می کنند. مکانیسم ها و سبک های دفاعی سازش یافته با پیامدهای سلامت جسمانی و روانی در ارتباط قرار می گیرند و مکانیسم ها و سبک های دفاعی سازش نا یافته با بسیاری از شاخص های منفی سلامت مانند افسردگی مرتبط اند.
در این راستا؛پژوهش حاضر رابطه اختلالات روانی از جمله افسردگی ،اضطراب،شكایت جسمانی و غیره با مكانیزم های دفاعی رابر روی دانشجویان را بررسی خواهد كرد.كه این تحقیق در دانشگاه پام نور تربت جام اجرا می شود با ای سوال اصلی كه چه ارتباطی بین اختلالات روانی و مكانیزم های دفاعی در دانشجویان دانشگاه پیام نور تربت جام وجود دارد؟
اهمیت و ضرورت مسئله
در نظام روان تحلیل گری هر اختلال روانی با مکانیزم های دفاعی غیر انطباقی مشخص است و دفاعها نقش مهمی در سلامت روانی افراد ایفا می کنند. بررسی های متعددی از این فرض حمایت کرده اند، ودر تحقیقات مشخص شده است که سلامت جسمی و روانی افراد به طور معنا داری با مکانیزم های دفاعی انها در ارتباط است با این توصیف مکانیزم های دفاعی به طور منطقی این ظرفیت را دارند که به عنوان یکی از متغیرهای درمانی در نظر گرفته شوند و در مداخلات درمانی از توجه ویژه ای برخوردار باشند . در این راستا مطالعات نیز اهمیت ارتباط میان مداخلات درمانی و مکانیزمهای دفاعی را مورد تایید قرار داده اند. به عنوان نمونه مطالعات نشان داده اند که درمانهای پویشی – که مستقیماً با دفاعهای بیمار سرو کار دارند، به کاهش چشمگیری در میزان استفاده از دفاعهای غیر انطباقی و بلعکس افزایش معنا داری در از دفاعهای انطباقی و سازگارانه کمک
می کنند. با این توصیف، شناسایی مکانیزم های دفاعی غیر انطباقی افراد مبتلا به اختلالات روانی ، در فرایند طرح ریزی چارچوب درمان بسیار مفید است. به عنوان مثال در این خصوص مشخص شده ، آن دسته از بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی که مشخصاٌ از دفاعهای به نسبت سازش یافته تر استفاده می کنند ، نیازمند مداخلات درمانی مختصری هستند، ولی دسته ای از بیماران رمان ازرده که به مراتب دفاعهای ناپخته تری دارند ، نیازمند مداخلات درمانی پیشرفته تری می باشند. از طرف دیگر شناسایی دفاعهای اختلالهای مختلف جهت کمک به تشخیص افتراقی نیز کاربرد قابل قبولی دارد، این که مشخص شود هر اختلال با چه نوع مکانیزم های دفاعی برجسته ای همراه است ، علاوه بر فهم بیشتر عملکرد نظام روانی ، راهبردی کمکی در جهت تشخیص و تمیز اختلالهای روانی است. بر اساس رویکرد تحلیل گری افراد در مواجهه با تنیدگی از سبکهای دفاعی مشخصی استفاده می کنند که این سبکها بر اساس میزان پختگی[11] به چهار گروه ناپخته[12] (رشد نایافته)، روان آزرده[13] ، خود شیفته[14] و پخته[15] (رشد یافته) تقسیم می شوند.هر یک از این سبکها شامل مکانیزمهای دفاعی ویژه ای هستند. مشخص شده است که در افراد مبتلا به اختلالهای روانی، سبک دفاعی رشد نایافته و غیر انطباقی و در جمعیت غیر بالینی سبک دفاعی به مراتب رشد یافته تر است.از این رو آنچه که در اکثر تحقیقات مربوط به دفاعهای روانی انجام می شود، در درجه اول بررسی دفاعی و در درجه دوم مکانیزمهای دفاعی برجسته ای است که افراد از انها استفاده می کنند.
اندروز[16] و همکاران(1985) بر اساس طبقه بندی سلسله مراتبی ویلنت در مورد مکانیسم های دفاعی ، 20 مکانیسم را به سه سبک دفاعی رشد یافته[17] ، نورتیک[18] و رشد نایافته[19] تقسیم کردند. مکانیسمهای دفاعی رشد یافته به منزله ی شیوه های مواجهه ی انطباقی ، به هنجار و کارآمد محسوب می شوند در حالی که مکانیسمهای دفاعی نوروتیک و رشد نایافته ، شیوه های مواجهه ی غیر انطباقی و نا کارآمد هستند.
اهداف پژوهش
هدف اصلی پژوهش حاضر یافتن ارتباط بین اختلال های روانی و سبک های دفاعی در دانشجویان دانشگاه پیام نور تربت جام می باشد.
اهداف اختصاصی
سوالات اصلی پژوهش
سوالات كلی
1.آیا بین اختلال های روانی و سبک های دفاعی در دانشجویان دانشگاه پیام نور تربت جام رابطه وجود دارد؟
سوالات اختصاصی
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
اینترنت برای مردم این نسل امكانات بسیار زیادی در جهت دستیابی به انواع اطلاعات، برقراری ارتباط با مردم كشورهای مختلف، دانشگاهها و كتابخانههای بینالمللی وامكان خرید و فروش كالا وهزاران امكانات متنوع دیگر فراهم آورده است.(1)
با رشد سریع تعداد كاربران در كنار فواید بیشمار اینترنت، سوالاتی در زمینه اثرات نامطلوب آن بر انسانها، مطرح میشود. بطوریكه این موضوع نظر دانشمندان بسیاری را در سالهای اخیر جلب كرده است.
در تحقیقات مختلف گزارش شده بعضی كاربران اینترنت الگوی مصرفی خاصی دارند كه باعث شده در زندگی عادی آنان اختلالاتی بوجود آید بطوریكه گزارشهای زیادی در زمینه پیامدهای سوء استفاده از اینترنت در روابط خانوادگی، تحصیلی و شغلی افراد وجود دارد. تعابیر مختلفی برای این نوع مصرف از سوی دانشمندان پیشنهاد شده كه رایج ترین آن، اصطلاح”اختلال اعتیاد به اینترنت”(Internet addiction Disorder) است (3) كه در DSM-IV-TR در گروه اختلال كنترل تكانه كه به گونه ای دیگر مشخص نشده است (NOS = Non Other wise Specified)، قرار میگیرد. (4)
با وجود اینكه فرضیات فراوانی درباره ماهیت اثرت اینترنت بر سلامت روان مردم وجود دارد، اما تحقیقات كمیدرباره این ارتباط انجام شده است. و به علت ناشناخته بودن آن در محافل علمی، این اثرات معمولا از دید متخصصان پوشیده می ماند. (5)
این تحقیقات تا كنون ارتباط بین اعتیاد به اینترنت با اضطراب اجتماعی، منزوی بودن(Loytsker,Aiello، 1997 )(6) افسردگی (Rodgers,Young، 1998) (2)، (Orazack، 1999 )(7)، رفتار جنسی تكانهای (Cooper و همكاران) (2) و.. . را نشان دادهاند.
با توجه به رشد سریع اینترنت در ایران و اهمیت سلامت روان در كاربران اینترنت و تحقیقات محدود در این زمینه، بر آن شدیم این پژوهش را با هدف بررسی ارتباط بین اعتیاد به اینترنت و سلامت روان انجام دهیم.
سلامت روان:
سلامت و بیماری:
سلامت و بیماری مفاهیمیدارای همپوشانی هستند كه در طیفی گسترده قرار دارند. یك طرف طیف را سلامت وضع جسمی، روانی و اجتماعی مطلوب، تشكیل میدهد كه در طول زمان، متغیر است. طرف دیگر، طیف بیماری قرار دارد كه با علائم بیماری وناتوانی توام است. در طول تاریخ بویژه در قرن بیستم، در مقایسه با گذشته الگوی بیماری تغییر كرده است. نظریه های مربوط به جسم، روندهای بیماری و وضع روانی، از هزاران سال پیش به بعد تغییر یافته است. زمانی مردم معتقد بودند كه بیماری بوسیله ارواح خبیثه وعوامل مشابه بوجود می آیند. در بین سالهای 500 تا 300 پیش از میلاد مسیح، فلاسفه یونانی نخستین نظریه را درباره سلامت و بیماری ارائه دادند. آنان سعی كردند توضیح دهند كه بیماری چگونه بوجود می آید و اظهار كردند كه جسم و روان موجودیتی جداگانه دارند. در دوران قرون وسطی، كلیسا بر نظریه های بیماری، تاثیری وافر گذاشت و مصرا بر این عقیده بودند كه دلایلی جادویی درباره بیماری وجود دارد. فلاسفه و دانشمندان، از قرن هفتم تا بیستم، زیر بنای الگوی زیستی-پزشكی را در بیان مفهوم سلامت و بیماری، پایه ریزی كردند.
الگوی زیستی- پزشكی بسیار مفید بوده است و پژوهشگران توانستند به پیشرفتهای زیادی در اغلب بیماریهای عفونی نائل آیند. اما اغلب
پژوهشگران امروزه به این نتیجه رسیدهاند كه جنبه های فردی بیماران، سوابق، روابط اجتماعی، شیوه زندگی، شخصیت و فرایندهای روانی آنان باید در بیان مفهوم سلامت و بیماری در نظر گرفته شود. در نتیجه، الگوی زیستی-روانی-اجتماعی به عنوان پیشرفته ترین نظریه، مورد قبول واقع شده است. در این الگوی جدید، سیستمهای زیستی، روان شناختی و اجتماعی همواره بر یكدیگر تاثیر میگذارند و هر یك در دیگری تغییراتی ایجاد میكند. دیدگاه فراخنای زندگی نیز با در نظر گرفتن تاثیر رشد در سلامت و بیماری، بعد مهم دیگری به این الگو افزوده است.
دورنمای پیشگیری از بیماریها:
بنا به گفته متخصصین بهداشت عمومی، اگر چه علم و فنآوری در درمان بیماریها نقش عمدهای داشتهاند، پیشرفتهای اساسی در بهداشت نه از راه تشخیص ودرمان، بلكه از راه پیشگیری از بیماریها و ارتقاء سلامت بدست آمدهاند. پیشگیری از بیماریها در سه سطح تعریف میشود:
1-پیشگیری اولیه: شامل اقداماتی است كه به منظور پرهیز از بیماری یا جراحت انجام میگیرد. دو روش نوید بخش برای پیشگیری اولیه وجود دارد. یكی درگیر كردن متخصصان حرفه پزشكی و پیرا پزشكی در آموزش ارتقای سلامت به بیماران(Levin و همكاران، 1992؛Radecki، Branton، 1992) و دوم استفاده از پرسشنامه هایی كه در تشخیص عوامل خطرزا و رفتارهای غیر بهداشتی كه نیاز به اصلاح دارد، به بیماران كمك میكند(Wise، 1986)
2-پیشگیری ثانویه: شامل اقداماتی است كه به منظور تشخیص و درمان بیماری یا جراحت در مراحل اولیه انجام میشود. به عنوان مثال معاینات پزشكی سالیانه.
3-پیشگیری ثالث: جراحات شدید یا بیماریهای پیشرفته، معمولا به آسیبهای برگشت ناپذیر یا دائم منجر میشود. پیشگیری ثالث شامل اقداماتی است كه سبب كند شدن یا مهار آسیب میگردد، از معلولیت جلوگیری میكند و موجب توانبخشی بیمار میشوند.
روشهایی برای ارتقای وضعیت سلامت:
هدف برنامههای ارتقای سلامت، تشویق به انجام رفتارهای بهداشتی به وسیله آموزش این رفتارها و چگونگی صحیح انجام گرفتن آنها و همچنین متقاعد ساختن افراد به تغییر عادتهای غیر بهداشتی است. از جمله روشهای برای ارتقای وضعیت سلامت، میتوان به موارد زیر اشاره كرد:
1-اخطارهای ترس برانگیز
بر اساس الگوی باور بهداشتی، احتمال در پیش گرفتن رفتارهای بهداشتی در كسانی بیشتر است كه معتقدند در معرض خطر مشكلات بهداشتی جدی قرار دارند. به عبارت دیگر، ترس، انگیزه ای برای پرداختن به وضع سلامتشان شده است.
2-در اختیار گذاردن اطلاعات:
كسانی كه می خواهند زندگی سالمیداشته باشند، به اطلاعات نیاز دارند، آنان باید بدانند چه كاری را در چه وقت، در چه جایی و چگونه انجام دهند.
3-روشهای رفتاری:
روشهای رفتاری، مستقیما بر بهبود رفتار پیشگیرانه تمركز دارند. چنین روشهایی شامل كاراموزی یا راهنمایی هایی ویژه برای درنظر گرفتن یك رفتار، وتهیه تقویمیبرای یادآوری زمان انجام دادن رفتار مورد نظر ویادآورهای قرارهای ملاقات میشود.
4- برنامههای ارتقای سلامت در مدارس:
مدارس دولتی و خصوصی موقعیت بی نظیری برای ارتقای سلامت دارند. در كشورهای پیشرفته، تقریبا به همه افراد در سنینی كه از نظر در پیش گرفتن رفتارهای بهداشتی بسیار حیاتی است، دسترسی وجود دارد. برنامههای آموزش بهداشت در مدارس كه از كارایی لازم برخوردارند، به كودكان می آموزند كه رفتارهای سالم و ناسالم و پیامدهای عمل به هر یك كدامند.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
اما اگر جامعه ای خواهان بقای خود باشد ،باید میراث فرهنگی آن جامعه تداوم یابد ،این امری است كه تنها در فر آیند جامعه پذیری یا اجتماعی شدن امكان پذیر می گردد . پذیرش اجتماعی فر آیندی استكه به انسان ،شیوه های زندگی كردن در جامعه را می آموزد ،وبه او شخصیت می دهد وتوانائیهایش را در جهت ایفای وظایف فردی می آموزد وبه او شخصیت می دهد وبه عنوان عضو جامعه تو سعه می بخشد .«كوئن 1371»
فرد در خلال اجتماعی شدن هویت یا من اجتماعی خود را می یابد وشناخت لازم برای ایفای نقشهای اجتماعی را یاد می گیرد ،این روند بسیار گسترده وپیچیده كه در طول زندگی فرد تداوم می یابد شامل آموزش زبان ،باورها ونگرشها وارزشهای جامعه می باشد وبا فراگیری رفتارهای متناسب با هنجارهای پذیرفته شده جامعه منجر می گردد. بنیادی ترین بخش جامعه پذیری در دوران كودكی رخ می دهد ،اما این روند در سراسر عمر آدمی ادامه می یابد هیچ بحثی از پذیرش اجتماعی نیست كه اهمییت سرشت وپرورش را در رشد جسمانی ،عقلانی ،اجتماعی وشخصیتی نادیده گرفته باشد .
سرشت آدمی اصطلاحی است كه برای ساخت ژنتیكی انسان یا وراثت بیولوژیكی او به كار می رود وپرورش به محیط وتجربه های متقابلی كه هر فرد در زندگی خود به دست می آورداشاره می كند وهر كس شخصیتی دارد وشخصیت شما به مشخص كردن میزان موفقیت ،خشنودی،در رضایت خاطر در زندگی شما كمك می كند كه تمام اینهاباعث قبول ویا پذیرش اجتماعی در فرد می شود واینكه سعی در جمع بندی كردن مجموعه ای از ویژگی های شخصیت یك نفر با استفاده از واژه های مبهمی چون عالی ووحشتناك كار آسانی است و شخصیت به قدری پیچیده است كهن می توان آن را به سادگی توصیف كرد زیرا انسانها در موقعیت های مختلف ودر ارتباط با افراد متفاوت ،بسیار
پیچیده وتغییر پذیر هستند وبرای اینكه شخصیت رادرست توصیف وتعریف كنند دقیق تر درمورد شخصیت وارزیابی آن در اجتماع بحث می كنند.
رشد مغز انسان برای این نكته تاكید دارد كه ویژگی های ژنتیكی از محیط جدا شدنی نیست وبه وسیله ساخت ژینتكی ،ما انسانها در می یابیم كه كورتكسی مغز «قسمت تفكر وادراك مغز اعمالی مانند خاطر آوردن ،فهمیدن یا ادراك كردن را در خود جای می دهد كه تمام اینها باعث تقلید وتكراری می شود وتمام این موارد در نوع اجتماعی شدن وقبول جامعه در تاثیر بسزایی دارد».«هدایت ستوده ص50 سال 1385»
اهمیت ضرورت تحقیق :
جامعه پذیری در دوران كودكی به پایان نمی پذیرد ولی به هر حال در سراسرزندگی آدمی ادامه یابد .بزر گسالان هم دوباره درباره اجتماعی (باز پذیرش اجتماعی )میشوند وهنجارها،ارزشهای وانتظارات جدیدرامی آموزد در هرگروه یاسازمان جدیدی كه عضومی شویم ویا هر رابطه دوستی برقرارمی كنیم یا در هر تجربه ای كه در زندگی به دست می آوریم ،ناچاریم كه هدایت های جدیدی راسلب كنیم وبرای هنجارهای وارزشهای جدیدی اجتماعی می شویم برای برخی شغلهای خاص اجتماعی شدن دوباره به ما كمك می كند كه انتظارات قبلی خود را كنار گذارده و برداشت واقع بینانه تر ی رااز این شغلها به دست می آوردیم وپذیرش اجتماعی گاهی اوقات شخصیت فرد را تحت تأثیر قرار میدهد وگاهی ایجاد یك ویژگی های منفی در شخصیت آدمی یاعث ازبین رفتن پذیرش اجتماعی فرد به طور مثبت است وامید است كه با انجام این تحقیقات بتوانیم پذیرش اجتماعی رادر بین اقشارمختلف جا بیندازیم وسعی كنیم با شخصیت افراد هماهنگی داشته باشیم كه این برعهده نهادهای خانواده ونهادهای جامعه است كه به دانشجویان این اجازه را بدهند كه برای تكمیل شخصیت خود در جامعه به تجربه هایی دست پیدا كنند.
اهداف تحقیق:
هدف از تحقیق این است كه آیابین ویژگی های شخصیتی وپذیرش اجتماعی رابطه ای وجود دارد وآیا شخصیت وویژگی های اخلاقی ورفتاری آن در ایجاد پذیرش اجتماعی و جامعه پذیری دانشجویان ،نقش بسزایی دارد یا نه بین شخصیت وپذیرش اجتماعی رابطه ای وجود ندارد وآیا بین ویژگی های شخصیتی مانندعوامل اضطراب آور ،افسردگی وانحرافات اجتماعی و… وپذیرش اجتماعی رابطه وجود دارد وآیا عوامل اضطراب زا وافسردگی در نوع برخورد جامعه وپذیرش آن تأثیر بسزایی خواهد داشت یانه .
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
سازمان بهداشت جهانی[6] (1948: به نقل از دی ماتئو و مارتین[7]، 2002: کرتیس، ترجمه کریمی، 1380) سلامت را چنین تعریف کرده است: حالت کامل سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی و نه فقط عدم حضور بیماری یا ضعف و سستی و شاخصهای سلامتی ارائه شده در سال 2000 عبارت بودهاند از حرمت انسان، استقلال، مسئولیت فردی و اجتماعی، سطح سواد، اشتغال، امنیت، پاسخگو بودن مسئولین، خدمات بهداشتی و درمانی که در بین 194 کشور عضو، ایران رتبه 96 را بدست آورده و در ارتباط با خدمات بهداشتی رتبه 54/1 را کسب کرد. به این ترتیب ملاحظه میشود که موضوع سلامتی افراد تنها در بیماری جسمی خلاصه نشده و به طور عمده در چارچوب سلامت عمومی و اجتماعی قرار میگیرد. اضطراب و افسردگی شایعترین مشکلات سلامت عمومی در جامعه هستند.
محیط خانواده[8]، عامل مهمی در تأمین نیازهای روانی اعضای خانواده به ویژه همسران است. این عامل در بروز اختلالات نقش مهمی دارد. علاوه بر نقش مستقل محیط خانواده در آسیبشناسی اختلالات روانی، نقش مهمی در نحوه تأثیر سایر عوامل سبب شناختی دارد. به عنوان مثال، فقر در محیط خانوادگی مثبت، تأثیر منفی کمتری میگذارد (اسنیک[9] و همکاران، 2007).
محیط خانواده، ویژگیهایی همانند میزان اتخاذ قوانین برای مدیریت خانواده، قدرت تصمیمگیری اعضای خانواده، میزان توجه اعضاء خانواده، سلامت عمومی و نوع تعاملات آن و توجه اعضای خانواده به ارزشهای اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی را دربرمیگیرد (موس و موس، 1993).
هیچ مرحلهای از زندگی یک زن به اندازه دوران بارداری هیجانانگیزتر و شگفتانگیزتر نیست. در این زمان موجود زنده در بدن مادر بوجود میآید، رشد میکند و بالاخره پا به این دنیا میگذارد. در طول این مدت بدن مادر و روحیات او دستخوش تغییراتی میگردد که کاملاً بدیع و یگانه است (مارگارت و اسپین لای[10]، 1998).
دوران بارداری از حساسترین دورههای زندگی زنان است و مهمترین زمان برای بروز اختلالات خلقی و اضطراب محسوب میگردد. دورهای که در آن سه حوزه وسیع روانی، اجتماعی و زیستی دچار تحول میشود. متأسفانه اکثر زنان ترجیح میدهند که غم و اندوه و ناراحتی خود را به تنهایی تحمل کنند، زیرا باور آنها این است که باید خودشان را همیشه سالم نشان دهند. اغلب خانوادهها و دوستان آنان مشتاق بازگشت صریح زن به وضعیت قبل از بارداری، و همان سطح کارکرد قبلی خوب او هستند (کاترین و ویسنر، 2003).
در دوران بارداری جنین تحت تأثیر حالات و روحیات مادر قرار دارد. سلامت عمومی و روحیات مادر نیز میتواند تحت تأثیر محیط خانواده قرار گیرد. مطالعات انجام شده حاکی از آن است که پژوهشی درباره ارتباط محیط خانواده و سلامت عمومی زنان باردار انجام نشده است و این پژوهش قصد دارد رابطه بین محیط خانواده و سلامت عمومی زنان باردار را بررسی نماید. بنابراین مسئله اصلی پژوهش حاضر آن است که آیا بین محیط خانواده و سلامت عمومی زنان باردار رابطهای وجود دارد؟
اهمیت و ضرورت پژوهش
سلامت عمومی از جمله مفاهیمی است که امروزه از اهمیت ویژهای برخوردار است، که دایره شمول موضوعات آن هر روز فراگیرتر میشود. عدم سازش و وجود اختلالات رفتار در جوامع انسانی بسیار مشهود و فراوان است و در هر طبقه و صنفی و در هر گروه و جمعی، اشخاص نامتعادلی زندگی میکنند. برخورداری از تعادل روانی به عوامل متعددی بستگی دارد که مهمترین آنها احساس امنیت، کارآمدی و ارزشمندی، فقدان اضطراب و افسردگی، عملکرد اجتماعی بالا و سلامت و شادابی جسمانی و روانی است. افرادی که دچار مسائل و مشکلات عصبی و روانی میشوند مضطرب، افسرده، بلاتکلیف، بیهدف و فرو رفته در خود میشوند و تداوم این اختلالات ممکن است شخصیت فرد را در هم بریزد و مشکلاتی از قبیل آشفتگی و پریشانی فکر و عدم تمرکز حواس و کاهش توان یادگیری و در عملکرد فرد اختلال ایجاد شود(علی نیاکروئی، 1382).
در هزاره سوم میلادی، به علت پیشرفتهای فناوری و تأثیر مثبت آن بر سلامت و کیفیت زندگی انسان، بررسی و پژوهش در مورد مسأله سلامت و عوامل تأثیرگذار بر آن میتواند بسیاری از گرههای فرو بسته و پیچیدگیهای مربوط به بیماریشناسی، نحوه زندگی، ارتقاء سلامت جسمانی و اجتماعی را بگشاید و در شنایایی عوامل تهدیدکننده سلامت عمومی راهگشا باشد (یاریان، 1387).
با توجه به مطالب مطرح شده بالا به نظر میرسد اگر عوامل مؤثر بر سلامت عمومی زنان باردار شناسایی گشته و به خوبی درک شوند، کمک زیادی در جهت بهبود سلامت عمومی زنان باردار خواهد شد. اما اگر در این حوزه سرمایهگذاری انسانی و مادی صورت نگیرد و سلامت عمومی زنان باردار مورد غفلت قرار گیرد مشکلات بسیاری از جمله ناسازگاریهای فردی، اجتماعی و تحصیلی گریبانگیر آنان میگردد. لذا توجه به سلامت عمومی زنان باردار از اهمیت ویژهای برخوردار است برای رسیدن به این هدفها طرح و بررسی و همچنین برنامهریزی اصولی برای تأمین سلامت عمومی در درون خانوادهها امری لازم است. بنابراین لازم است در جهت پیشگیری و ارتقاء سطح سلامت عمومی برنامههای مدرنی را فراهم نموده و با اجرای این برنامهها، سلامت عمومی افراد را افزایش دهیم.
با استفاده از نتایج به دست آمده از این پژوهش محیط خانواده میتواند زنان باردار را آموزش داد و از طریق برنامههای روانی- تربیتی در حل مشکلات سلامت عمومی آنها را در زمان بارداری یاری دهد. و نیز راهکارها و الگوهایی را برای بهبود کیفیت زندگی، افزایش رفتارهای سازگارانه و مقابله و کنار آمدن با بسیاری از عوامل تهدیدکننده سلامت عمومی فراهم آورد و پیرو آن سبب تدوین و انجام برنامههای پیشگیرانه در محیط خانواده گردد. بنابراین پرداختن به چنین بررسیها و اخذ اطلاعات مهم و کاربست آن در محیط خانواده میتواند مانع بسیاری از ناکامیها، شکستها و آسیبهای روانی شود.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
آیا بین هوش هیجانی و رضایت زناشویی در بین دانشجویان متاهل رابطه معنی دار وجود دارد ؟
اهمیت و ضرورت تحقیق :
رضایت مندی زناشویی را نمی توان صرفا بر اساس فشارهای روانی بیرونی تبیین كرده زیرا تمامی ازدواجها دست كم با چند فشار روانی مواجه هستند . در بسیاری از خانواده ها فقر و تعدد فرزندان و بیماری وجود دارد اما در عین حال موفق بوده و بسیاری از ازدواجهایی كه هیچ كدام از این موارد در آنها وجود نداشته است به شكست منتهی شده اند تفاوت ازدواجهای شادكام و خوب با رضایت بالا و ازدواجهای ناشاد و حداقل تا حدودی می بایست در پرتو شیوه ای تبیین كرد كه طرفین به فشار روانی پاسخ می دهند و یا با یكدیگر ارتباط برقرار می كنند و این موارد می توان در هیجانات تاثیر مثبتی بگذارد كه گاهی اوقات از لحاظ روانی و روحی باعث مشكلاتی در فرد به وجود می آمد و این مسئله كه همسران چگونه می توانند یكدیگر را بهتر بشناسند به گفتگو اولین ابزار برای به حداقل رساندن كژ فهمی در ازدواج تبادل پیام است اگر زن و شوهرها در وضعیت گشوده و بی پرده با یكدگیر صحبت كنند احتمال اینكه یك نفر بدون آگاهی طرف مقابل تغییر كند وجود نخواهد داشت و طرفین از آنچه دیگری را خشنود یا ناخشنود می سازد بیشتر مطلع بوده و اگر همسر او درباره امری ناراحت و ناراضی باشد متوجه این قضیه می شود بك وجونز ( 1973) دریافتند كه ارتباط ضعیف را یجترین مشكل ازوداجهای پردردسر است كه هر كدام می تواند در هوش هیجانی تاثیر بسزایی داشته باشد .
هدف كلی تحقیق حاضر:
تعیین رابطه هوش هیجانی و رضایت زناشویی است
و اهداف جزئی عبارتند از :
1- تعیین رابطه هوش هیجانی و رضایت زناشویی در زنان
2- تعیین رابطه هوش هیجانی و رضایت زناشویی در مردان
3-تعیین رابطه ابعاد مختلف هوش هیجانی با رضایت زناشویی
فرضیه های تحقیق
بین هوش هیجانی و رضایت زناشویی در مردان رابطه وجود دارد
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)