منظور از آمیزه بازاریابی، یا آمیخته یا تركیب این است كه بین چهار p (محصول، قیمت، ترفیع، توزیع) میبایست یك نگرش سیستمی و هماهنگ برقرار باشد تا بتوانند در تأثیرگذاری و متقاعدسازی مشتریان مؤثر باشند. به عبارتی، محصول مناسب با قیمت مناسب از نظر مشتریان با توزیع مناسب و بهكارگیری شیوههای ارتباطی مناسب همگی با هم عمل میكنند و اگر هر یك از این اجزا ناهماهنگ با سایرین باشد نتیجه آن كاهش اثر بخشی و كارایی مجموعه بوده و شركت را از دستیابی به اهداف باز میدارند. آمیزه بازاریابی به عنوان ابزار مؤثر بنگاه اقتصادی در تحت تأثیر قرار دادن مشتریان، و توفیق در كسب و كار میباشد. آمیزه بازاریابی برای ما یك چارچوب ایجاد میكند كه بدانیم چگونه از منابع استفاده مطلوبتری ببریم.
فرضیههای این تحقیق عبارتند از:
این تحقیق از نظر هدف یک تحقیق کاربردی میباشد. جامعه آماری این تحقیق سیزده منطقه شهرداری شهر مشهد میباشد و محقق از روش نمونهگیری خوشهای استفاده کرده است و هفت منطقه را به طور تصادفی انتخاب کرده است. و ابزار اندازهگیری در این تحقیق پرسشنامه میباشد. که تعداد 427 پرسشنامه توزیع گردید. و همچنین از آزمون کای-دو برای وجود رابطه معناداری استفاده شده و در صورت وجود رابطه معناداری برای محاسبه شدت آن از ضریب همبستگی استفاده شده است. و همچنین برای رتبهبندی آن از آزمون فریدمن استفاده شده است.
بر اساس نتایج بدست آمده فرضیه اول، دوم، چهارم، هشتم تأیید شده است یعنی بین طعم، رنگ، مارک، در درسترس بودن، با خرید این محصول رابطه معناداری دارد. و در رتبهبندی عوامل مؤثر از نظر مصرفکنندگان از نظر اهمیت، رنگ رب در رتبه اول قرار دارد. در رتبه دوم مارک رب اهمیت دارد. رتبه سوم مربوط به طعم رب میباشد سپس، در دسترس بودن در رتبه چهارم قرار گرفت. در رتبه پنجم قیمت آن دارای اهمیت است و سپس اندازه آن دارای اهمیت می باشد و در رتبه هفتم تبلیغات دارای اهمیت است و آخرین رتبه مربوط به طراحی قوطی می باشد.
با توجه به آزمون فریدمن مشتریان توجه زیادی به رنگ رب گوجه فرنگی دارند و مهمترین عامل مؤثر در خرید رب میباشد. در نتیجه به تولیدکنندگان توصیه میشود توجه زیادی به رنگ رب داشته باشند. مارک رب گوجهفرنگی در رتبه دوم قرار دارد البته با استفاده از نظرات مشتریان مارک معروف محصول را منوط به کیفیت آن میدانند زیرا برخی از مارکها علاوه بر تبلیغ زیاد ولی با کیفیت پایین مصرفکننده با یک بار استفاده دیگر از آن مارک استفاده نکرده است.
به اعتقاد نارور و اسلاتر (1990) بازارگرایی قلب تپنده مدیریت و استراتژی بازاریابی مدرن است و كسب و كاری كه بازارگرایی اش را افزایش دهد، عملكرد بازارش را بهبود خواهد بخشید. بازارگرایی فرهنگی است كه با حداكثر كارایی و اثر بخشی، رفتارهای لازم جهت خلق ارزش برتر برای مشتریان و در نتیجه عملكرد برتر مستمر برای كسب و كار را فراهم می كند، ناروروا سلاتر (1990) بازارگرایی را شامل سه جزء رفتاری مشتری گرایی رقیب گرایی و هماهنگی بین وظیفه ای و دو معیار تصمیم ـ تمركز بلند مدت و سود آوری می دانند. به اعتقاد كوهلی و جاورسكی (1990)، بازارگرایی ایجاد اطلاعات در سراسر سازمان در ارتباط با نیازهای فعلی و آتی مشتریان، نشر اطلاعات در بین بخشهای سازمان و پاسخگویی سراسری به آن اطلاعات است.
بازارگرایی نه تنها برای خارج از سازمان، بلكه در داخل سازمان (لینگز 2004) و نه تنها در بازارهای داخلی یك كشور و بلكه در بازارهای بین المللی و جهانی هم مورد توجه است. (دیامانتا پولوس و كادوگان 1995).
مفهوم بازارگرایی (گرایش به بازار)
بر خلاف بازاریابی كه بسیار تحت تاثیر مسائل فرهنگی است و تعاریف زیادی در این زمینه وجود دارد، بازارگرایی از چنین گستردگی برخوردار می باشد و كمتر تحت تاثیر مسائل فرهنگی قرار گرفته است. كوششهای ابتدایی افرادی مانند فلتن و مك كیتریك (1975) و بعد
از آنها كاتلر (1994) تاثیر زیادی بر گسترش مفهوم بازارگرایی داشته است.
اصولا” تاكنون چهار تعریف اصلی برای بازارگرایی ارائه شده است:
1_ بازارگرایی عبارت از ایجاد اطلاعات حاصل از بازار درباره نیازهای جاری و آینده مشتریان، توسعه و انتقال این اطلاعات در سراسر سازمان و پاسخگویی به آن در تمام سطوح سازمان است (كوهلی و جاورسكی؛ 1995).
2_ بازارگرایی از سه جزء رفتاری مشتری مداری، رقیب گرایی و هماهنگی و تبادل اطلاعات بین واحدها همراه با دو نوع تصمیم گیری، تمركز بر بلند مدت و سود آوری تشکیل شده است(نارور و اسلاتر؛ 1990).
3_ بازارگرایی شامل مجموعه ای از باورها و اعتقاداتی است كه مشتریان را کانون توجه قرار داده تا سود آوری بلند مدت شركت را فراهم سازد. البته این به معنی توجه نداشتن به سایر ذی نفعان مانند مالكان، مدیران و كاركنان نیست. (دشپاند و فارلی؛ 1993).
4_ بازارگرایی شامل مهارتهای عالی و برجسته در درك و ارضای نیازها و خواسته های مشتریان است. (دی ، 1994)، در همه تعاریف بالا، نكات زیر به چشم می خورد:
_ همه تعاریف بر روی مشتری به عنوان هسته مركزی تمركز دارند.
مدیران خبره و آگاه از این فرصتها به نحو احسن بهرهبرداری میکنند. آنان دیگر به روشهای بازرگانی قدیم خود متکی نیستند بلکه میدانند در بلند مدت شرکتهایی در بازار موفق خواهند بود که از منابع بازاریابی بهرهبرداری بهینه نمایند. بازاریابی جدید با شناسایی و سنجش نیازها، خواستهها سلیقهها و اولویتهای برآورده نشده مشتریان آغاز میشود و پس از انتخاب بازار یا بازارهای هدف و در نظرگرفتن ویژگیهای مشتریان، با نگرشی دقیق، در زمینه محصول، قیمت، توزیع و ترفیع فروش سیاستهایی تنظیم میکند. در بازاریابی نوین خدمت به مشتری هدف اصلی است کاربرد بازاریابی نوین فقط در مورد کالاهای مصرفی صادق نیست بلکه محصول میتواند خدمت، فعالیت، مکان، سازمان، ایده و یا یک فرد باشد بنابراین بسیاری از سازمانهای غیرانتفاعی و غیر تجاری و خدماتی مانند موسسههای آموزشی خیریه، عام المنفعه، اجتماعی و سیاسی نیز نیازمند آشنایی با روشهای بازاریابی نوین هستند.
همانطور که بیان شد در فلسفه نوین بازاریابی، مرکز توجه مشتری بوده و از دید مشتری به مسائل نگاه میشود این امر نیز انکار ناپذیر است که خواستهها و انتظارات مشتریان مدام در حال تغییر است پس ابتدا باید مشخص شود که مشتری چه خواستهای دارد و سپس در
راستای تحقق این خواستهها برآمد فرمول مقدس و اصیل بازاریابی آن است که نیازها را بیابید و آنها را ارضا کنید شرکت با گوش دادن یا مصاحبه با مشتریان نیازها را پیدا میکند و سپس راه حل مناسب را برای هریک از آنها آماده میکند البته حتی اگر نیازهای قدیمی نیز ارضا گردند باز نیازهای جدیدی ظاهر خواهند شد که سازمان باید به طور مداوم در جهت شناسایی و اقدام برآید.
کیفیت نیز یکی از عواملی است که مشتری به آن اهمیت فراوان میدهد به عبارت دیگر کیفیت همان خواسته مشتری است که باید بسیاری از شرکتها به آن توجه لازم را مبذول بدارند زیرا با برآورده کردن آن میتوان تقریبا نیمیاز سودآوری شرکت را تضمین نمود. در بیان اهمیت کیفیت همین بس که “جک ولش مدیر عامل سابق جنرال الکتریک کیفیت را به صورت خلاصه به شرح زیر بیان نمود:” کیفیت بهترین اطمینان از وفاداری مشتریان است قدرتمندترین دفاع در برابر رقابت خارجی و تنها مسیر رشد و درآمد پایدار است” و درسی که باید آموخته شود این است که :”کیفیت ضعیف گران است و کیفیت عالی ارزان” (ابراهیمی، مهرانی و درخشان 1385، ص192و193)
تحقیق حاضر نیز با ارائه مدل گسترش عملکرد کیفیت سعی در شناسایی نیازها و خواستههای مشتریان شرکت گلچکان زمانی نموده است و سپس با اولویتبندی این خواستهها و با توجه به توانایی و کارآمدی سازمان سعی در منعکس نمودن خواسته و انتظارات مشتریان در الزامات محصول دارد.
اصطلاحاتی مانند بازارگرایی[8]، مشتری گرایی[9]، بازار مداری[10] و یا سازمان های متمرکز[11] بر بازار به کار گرفته شده است كه برای تشریح نوع گرایش سازمان زمانی که نیازهای سازمان اساس برنامه ریزی و طراحی استراتژی سازمان ها می باشد (Saura et al, 2005)
سازمان های خدماتی وابستگی خاصی به میزان توجه به مشتری دارند که عامل مردم از عوامل آمیزه بازاریابی بیانگر این امر است. توجه به مشتری در سازمان های تولیدی و تامین کنندگان کالا و خدمات نیز نقش مهمی دارد. به منظور موفقیت آمیز بودن برنامه های توجه به مشتری این برنامه ها باید در سراسر سازمان اجرا شوند (گوهریان، 1385، 472).
در اوایل دهه نود تنها سه هزار نفر نیروی کار در امریکا در بخش خدمات مشغول به کار بوده اند. بخش دیگر نیروی کار در بخش های کشاورزی و صنعتی فعالیت می کردند. تا دهه 1950، اشتغال در بخش خدمات در حدود 50 درصد کل اشتغال نیروی کار را تشکیل می داد. امروزه از هر ده نیروی کار، هشت نفر از آن ها در بخش خدمات مشغول به کار می باشند. در طی نود سال گذشته، ما شاهد تحول عظیمی در جامعه خود از جامعه تولید گرا[12] به جامعه خدمت گرا[13] بوده ایم. که با توجه به نظریه کلارک – فیشر[14]، با افزایش بهره وری در یک بخش نیروی کار به بخش دیگری حرکت می کند وی همچنین مدعی است که با صنعتی شدن کشورها، اشتغال ناگزیر از یک بخش اقتصادی به بخش دیگر اقتصاد منتقل و جا به جا می گردد.(Fitzsimmons, 2001)
محققان رابطه بسیار نزدیكی بین تمایلات کارمندان یک سازمان و نظر مشتریان در مورد کیفیت خدمات در همان سازمان یافته اند. مشاغل تکراری، خسته کننده و با حقوق کم و حداقل آموزش احتمالا خدمات ضعیف و جا به جایی کارمندان را افزایش می دهد. خدمات ضعیف باعث تغییر موضع مشتریان مهم می گردد و حتی محیط کار را کم جاذبه تر می نماید (لارن رایت، 1385).
امروزه دیگر رضایت مشتری بیشتر از یك نظر یا تئوری سطحی اهمیت دارد و تنها شنیدن نظرات مشتری برای رسیدن به اهداف مهم رقابتی کافی نمی باشد. دلیل مهم آن است که امروزه موارد مشابه بسیاری برای سرویس دهی به مشتریان موجود و ممکن است مشتریان هنگام مواجه شدن با انواع محصولات و خدمات در بازار ، از موج آنها گیج و مبهوت شوند . یک سیاست عمده می تواند این باشد که شرکت ها خود را با خواسته های مشتریان تطبیق دهند و بیش از رضایت مشتری گام بردارند (shen & et al,2000 ).
این عمل باعث می شود که مشتریان همیشه در مواجهه با این گونه محصولات و خدمات تسخیر آنها شده و دائماً آنها را انتخاب نمایند.
این سیاست لزوماً باعث تامین خواسته ها و انتظارات مشتریان1 می شود ، اما بیشتر از این خود مشتری است که به عنوان یک منبع تبلیغاتی عمل کرده و ممکن است رضایت خود را به دیگران ابراز نماید. بنابراین برای پیش بینی نیازهای مشتریان ، کلید اصلی شناخت خواسته های آنان است ، چیزی که برای نوآوری ضروری است ( دمینگ ، 1993 ).
در این پژوهش سعی می شود با توجه به اهمیت رضایت مشتریان در تولیدات داخلی و همچنین ضرورت شناخت نیازهای واقعی مشتریان و توسعه فرهنگ مشتری مداری در ایران به بررسی مفهوم رضایت مندی مشتری از طریق شناسایی دقیق خواسته های اساسی، عملکردی و انگیزشی پرداخته شود. بعبارت دیگر شناسایی و در نظر گرفتن الزامات اساسی، الزامات عملکردی و الزامات انگیزشی در طراحی محصول چگونه به رضایت مشتری و افزایش وفاداری او در یک سیستم تولیدی شکل می دهد.
تاریخچه و سابقه موضوع تحقیق ( پیشینه موضوع )
با توجه به بررسی های صورت گرفته در مورد اعمال و لحاظ نمودن خواسته های کیفی مشتریان در مراحل تکوین محصول و تبدیل این خواسته ها به مشخصات کمی قابل ملاحظه در داده های طراحی محصول ، تحقیقات زیادی در ایران صورت نگرفته است. البته در مورد رضایت مشتریان موارد متعددی ملاحظه می گردد و در داخل کشور در مورد بررسی تاثیر الزامات مشتری در طراحی محصول ونهایتاً تاثیر آن بر رضایت و وفاداری مشتری تحقیقات زیادی صورت نگرفته ولی مطالعات گسترده ای درباره بررسی رضایت مشتریا ن صورت گرفته است که در انتهای فصل دوم با عنوان پیشینه تحقیق خلاصه چند نمونه از آن ها آمده است.