وی در این تعریف پیشنهاد می کند که مشتریان، فرهنگ را از یک گروه پیوسته و یا از جامعه شان بدست می آورند. بنابراین ارزشهای فرهنگی در واقع برنامه ریزی جمعی فکری است که اعضای یک گروه یا یک دسته از مردم را از دیگری تمیز می دهد. لذا شناسایی و بکارگیری روشهای فعال و پویا در زمینه تبلیغات شفاهی در گرو شناخت ارزشهای فرهنگی موجود در جامعه مورد بررسی است. بنابراین با توجه به اهمیت موضوع، و نقش ارزشهای فرهنگی رایج در پیشبرد تبلیغات شفاهی، هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطة بین ارزشهای فرهنگی و تبلیغات دهان به دهان قرار گرفت که در این راستا ارزشهای فرهنگی با توجه به چهار بعد ارزشهای فرهنگی هافستد: فردگرایی، فاصله قدرت، مردگرایی و اجتناب از عدم اطمینان مورد سنجش قرار خواهند گرفت. و همچنین از آنجائیکه افراد جامعه در گروههای مختلفی عضویت دارند که اعضای این گروهها میتوانند با یکدیگر ارتباط نزدیکی داشته وجز اعضای خانواده و یا دوستان نزدیک باشند (افراد درون گروه)، و یا نسبت به هم نا آشنا باشند (افراد برون گروه)، این پژوهش قصد دارد تا اثر ارزشهای فرهنگی بر روی گسترش تبلیغات دهان به دهان را در قالب درون گروهی و برون گروهی مورد بررسی قرار دهد.
1-3) اهمیت و ضرورت تحقیق
امروزه جهانی شدن تجارت، اقتصاد و پویا تر شدن رقابت ،نقش مشتریان را در سازمان ها تغییر داده است و نگاه سازمانها به مشتریان تنها یک مصرف کننده صرف نیست (نایب زاده، 1385). در عصر فرارقابتی حاضر، همه ارتباط گران شرکتها در پی آن هستند که اطلاعاتی را در ذهن مشتری یا مخاطب قرار دهند که در تصمیم به خرید آنها تاثیر بگذارد. تلاش شرکتها برای ایجاد توجه به پیامهایشان از یک سو و
گسترش روزافزون پیامها از سوی دیگر، پارادوکس معناداری در عرصه تبلیغات به وجود آورده است که این نکته را نمایان میسازد: باید تلاشها بر اساس نیازهای مصرف کننده و درک همه جانبه شرایط صورت گیرد (نوروزی، 88). تحقیقات نشان میدهد که هزینه جذب مشتریان جدید 5 برابر هزینه حفظ مشتریان کنونی است. شرکت ها دریافتند که از دست دادن یک مشتری چیزی بیش از، ازدست دادن یک قلم فروش است، بلکه به معنی از دست دادن کل جریان خرید هایی است که مشتری میتوانسته در طول زندگی یا دوره زمانی که مشتری بود انجام دهد (کاتلر، 1384: 28).
موفقیت در بازاریابی عمدتاً از طریق مدت زمانی تعیین میشود که مشتریان صرف تصمیم گیری در مورد محصولات میکنند. بازاریابان بر این باورند که برای افزایش فروش تنها سه روش وجود دارد: افزایش تعداد مشتریان، افزایش میزان پولی که هر مشتری در هر خرید هزینه میکند(قیمت های بالاتر یا سفارش بیشتر) و افزایش تعداد خریدهای مشتری. مهمترین روش برای فروشهای روز افزون و تسلط بر بازار این است که: باید سرعت تصمیم گیریها را افزایش داد. از طرفی تبلیغات دهان به دهان قدرتمندترین روش برای شتاب دادن به سرعت تصمیم است. سرعت تصمیم قدرتمندتر از موضعیابی، تصویر ذهنی، ارزش، رضایت مشتری، ضمانتنامهها یا حتی برتری محصول است؛ چون با تمرکز بر آن، بایستی این عوامل و بسیاری از عوامل دیگر را به موثرترین ترکیب ممکن سازماندهی نمود. بازاریابان برای تاثیر گذاری بر مشتریان فعالانه تلاش میکنند، اما گاهی اوقات از این واقعیت غافل میمانند که مشتریان دائماً در حال ارتباط و گفتگو با یکدیگر هستند و بیشترین تاثیرپذیری و تاثیرگذاری، همین جا رخ میدهد (رنجبران،1389). ارتباطات کلامی، توصیه و سفارش در گفت و گو بین افرادی است که کالا یا خدمتی را دریافت کردهاند. این افراد مستقل از سازمان یا شرکت بوده و درصدد هستند که افراد دیگر نیز از منافع محصول موردنظر استفاده کنند. بنابراین دارای هیچگونه انگیزه و یا مشوق خاصی در جهت طرفداری یا کتمان حقیقت یا تحریف ویژگی محصول یا خدمت نیستند. استفاده از تجربیات دیگران و توجه به ابزارهایی که دیگران استفاده میکنند بسیار در وقت مصرفکننده یا مشتری صرفهجویی میکند. بنابراین تبلیغات شفاهی هزار بار قویتر از بازاریابی رسمی است. این امر بدان دلیل است اساس تبلیغات شفاهی در تکنیک بازاریابی قدیمی و سنتی تعریف درباره خدمت یا محصول است (غفاری آشتیانی و همکاران، 1388).
از طرف دیگر ارزش ها و هنجارهای رفتاری از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است، می توان گفت كه هر فرهنگی الگوهای رفتاری منحصر به فرد خود را دارد كه برای مردمی با زمینه های فرهنگی دیگر بیگانه است. و از مردم فرهنگ های مختلف اغلب انتظار می رود که گروهها، پیغام ها و روش های مختلف انتقال را انتخاب کنند (Chow, 2000). بنابراین، می توان انتظار داشت که فرهنگ قویا روی راههایی برقراری ارتباط در بازاریابی یا تبلیغات شفاهی تاثیر گذار باشد. از این رو پژوهش حاضر درصدد برآمد تا با توجه به اهمیت موضوع بازاریابی شفاهی (تبلیغات شفاهی) به بررسی تاثیر و نوع ارتباط این دو مقوله بپردازد.
1-4) اهداف تحقیق
هدف اصلی
اهداف فرعی
1-5) چارچوب نظری
یکی از منابع مهم در هر شرکتی، که بی شک یکی از مبناهای اصلی و اساسی توسعه است، همانا نیروی انسانی آن است که مجموعهای از افراد با نیازهای بی شمار را در برمی گیرد. این افراد در صورت رفع نیازهایشان و داشتن انگیزه کافی، استعداد، توان و مهارت خود را در جهت خدمت به سازمان متبوع به کار خواهند گرفت. اگر افراد در شرکتها به خوبی عمل نکنند آنگاه آن شرکت در رسیدن به اهداف و انجام وظایف و مسؤلیتهای خطیر خود با مشکلات عدیده مواجه خواهد شد. از آنجایی که کارکنان واحد بازاریابی و فروش، نقش اساسی و بنیادی در ایجاد یک کار اثربخش در واحد سازمانی را بر عهده دارند. لذا تأمین نیازهای مادی و معنوی آنان و نیز ایجاد یک فضای مناسب هیجانی در محل کار که احتمالاً زمینه ساز توسعه اثربخش بودن بیش از پیش آنهاست، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
به این نکته باید توجه داشت که هوش با داده و اطلاعات متفاوت است؛به این دلیل که هوش مستلزم انجام اشکالی از تجزیه وتحلیل است که هدفش مفهوم بخشیدن به دادهها و اطلاعاتی است که ممکن است، در هر سازمانی پنهان باشد(بسی، ۲۰۰۸).
امروزه مفهوم هوش را به عنوان فرایندی که رقابت پذیری و فرایند برنامه ریزی استراتژیک را بهبود میبخشد، مورد توجه قرار
میدهند(سایمان و همکاران، ۲۰۰۸)
کاتلر معتقد است بازاریابی پدیدهای تصادفی نیست، بلکه نتیجه برنامهریزی، طراحی و اجرایی بادقت است. فعالیتهای بازاریابی در تمام صنایع به طور مستمر در حال بهبود است تا شانس موفقیت را افزایش دهند، اما دستیابی به تعالی بازاریابی سخت و دشوار است(کالتر و کلر، ۲۰۰۶).
امروزه از ابزارهای متنوعی به منظور غلبه بر این دشواری استفاده میشود و از جمله جدیدترین این ابزارها مفهوم هوش بازاریابی است. در مقالات و کتب مختلف، هوش در سه حوزه مطرح میشود: هوش بازاریابی، هوش رقابتی و هوش کسب و کار(رایت، ۲۰۰۶). به عقیده کاتلر هوش بازاریابی اطلاعات هر روزه درباره تغییرات در محیط بازاریابی است که به مدیران در آماده سازی و تطبیق برنامههای بازاریابی کمک میکند. در واقع، سیستم هوش بازاریابی مشخص میکند که چه نوع هوشی مورد نیاز است و آن را از محیط دریافت کرده، در اختیار سازمان قرار میدهد(کاتلر و کلر، ۲۰۰۶). هوش بازاریابی تنها تحقیقات بازار نیست، بلکه هوشی عملی است برای کمک به مدیران سازمان است
مطالعات و بررسی نشان می دهد كه در حال حاضر از كل منابع آب تجدیدشونده كشور 5/88 میلیاردمتر مكعب جهت مصارف بخش های كشاورزی، صنعت و شرب برداشت می شود. از این میزان حدود 83 میلیارد مترمكعب (5/93 درصد) در بخش كشاورزی، 5/4 میلیارد مترمكعب برای مصارف شرب و بهداشت و مابقی در صنعت و نیزهای متفرقه دیگر مصرف می شود( كشاورز و صادق زاده، 1379). ایران با متوسط نزولات آسمانی حدود 252 میلیمتر در سال در زمره مناطق خشك جهان محسوب می شود. 65 درصد كشور ما را مناطق خشك و نیمه خشك تشكیل می دهد كه به طور متوسط مقدار بارندگی در آنها از 150میلیمتر در سال كمتر است (شریعتمداری، 1380)
امروزه یكی از مباحث مهم در امر مدیریت منابع آب، حفظ پایداری این منابع می باشد. سیستم های منابع آبی پایدار، برای دستیابی كامل به اهداف جامعه در حال و آینده طراحی و اداره می شوند. این در حالی است كه به ملاحظات اكولوژیكی این سیستم ها توجه گردد. سیستم های منابع آبی پایدار به نحوی طراحی و اجرا می شوند كه در مقابل تغییرات مختلف سازگار، قدرتمند ودارای توانایی واكنش باشند(Loucks, stakhiv and Martin، 2005)
پرییرا و همكاران(2002) نیز حفاظت از منابع آب، توجه به ملاحظات محیطی، استفاده از تكنولوژی های مناسب، حفظ توان اقتصادی و پذیرش اجتماعی مباحث توسعه منابع آب در ارتقاء سطح پایداری این سیستم ها ضروری می دانند.
كشاورزی به علت ماهیت بیولوژیكی آن و وابستگی شدید آن به طبیعت بزرگترین مصرف كننده منابع آبی بیشترین كشورها می باشد. در كشور ما 5/93 درصد منابع آبی در كشاورزی مورد بهره برداری قرار می گیرد (كشاورز و صادق زاده، 1379)
در كشورهای خشك و كم آب حفظ پایداری سیستم های آبی نیازمند به كارگیری اصول و برنامه ریزی دقیق تری می باشد. خشكی و كم آبی بر روی كشاورزی مناطق خشك تاثیر قابل توجهی دازند. امروزه مدیریت منابع آب كشاورزی در دو بخش اعمال می گردد. بخش اول شامل مدیریت عرضه آب و بخش دوم شامل مدیریت تقاضای آب می باشد. محدودیت منابع آب و فشار زیاد بر ذخایر آبی موجب شده است تا توجه زیادی به مدیریت كارآمد و بهینه منابع آبی در بخش تقاضا گردد. مدیریت عرضه شامل عملیاتی همچون انتقال آب را از طریق كانال، استفاده از آب زیرزمینی در آبیاری، استفاده تلفیقی از آب كانال ها و زیرزمینی می شود. مدیریت تقاضا مواردی همچون كاهش مقدار آب مصرفی در آبیاری، تغییرات نهادی و اصلاحات سازمانی، مشاركت كشاورزان در امر مدیریت منابع آب می گردد(2001، Kijne). امروزه كشاورزی با بحران هایی همچون كمبود آب و آلودگی ذخایر آبی انتقال آب كشاورزی به سایر بخش ها وكارایی پایین مصرف آب در كشاورزی روبرو است كه نیازمند نگاه دقیق به این موضوعات می باشد(2001Jin and Young) امروزه در مدیریت منابع آب خصوصا در كشاورزی به ابعاد محیطی، اقتصادی، اجتماعی و… توجه ویژه ای می گردد. مدیریت یكپارچه و سیستمی (نظام مند) برای تامین پایداری این منابع جایگاه رفیعی را در برنامه ریزی سران كشورها به دست آورده است. در دنیا تلاش ها در راستای استحصال بهینه منابع آب و بهره برداری حداكثر و كارآمد از این منابع می باشد. افزایش سطح آگاهی و مشاركت فعال كاربران در سیاست گذاری های آب، به كارگیری تكنولوژی های نوین و كارآمد، كاربرد روش های كاهش دهنده تنش كم آبی و خشكی از اركان مدیریت بخش تقاضا (كشاورزان) می باشد. در عالم كشاورزی دیدگاه ها و تفكرات كشاورزان باید از نوع نگرش های سنتی نسبت به منابع آب آزاد گردد. آب دیگر نباید یك منبع لایتناهی و فراوان تلقی شود. روش ها و فنونی كه به كمترین میزان آب برای دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده نیازمند هستند باید در برنامه ریزی های كشاورزی و حتی غیركشاورزی جایگزین روش های سنتی در مصرف منابع آب گردد(علیزاده، 1380)
گفته های متفاوت و غیرقانع کننده کارکنان و افراد یک سازمان در مورد هدف واحد کاری خود و شرح فعالیتهای موسسه خود دلیل قانع کننده ای در وجود مشکلات عمده در این زمینه است.همانطور که گفته شد عدم شناخت کافی و آگاهی کارکنان از اهداف و فعالیتهای سازمان مانع بزرگی درراه رسیدن سازمان به اهداف خود است.لذا فعالیتهاو آموزشهای لازم از جانب سازمان و مدیریت برای شفاف سازی عملیات و فعالیتهای سازمان و اهداف آن برای توجیه کارکنان باید انجام گیرد.
سازمان یک نهاد اجتماعی است که دارای هدف و نظامی است که به سبب داشتن یک ساختار آگاهانه,فعالیتهای خاص انجام می دهد و مرزهای شناخته شده ای دارد.برای تحقق اهداف هر سازمان,نیروی انسانی آن سازمان نقش مهمی راایفا می کند,به نتیجه رساندن وظایف سازمان به عهده نیروی انسانی آن و عملکرد این افراد,همان عملکرد سازمان است. (مقدس˛1372˛18_1)
باید هدف های شغلی برای کارکنان موسسه تعیین و روشن گردد و در راستای هدفها و مقاصد سازمان قرار گیرد.مدیران می باید هدفهای دقیق و مشخصی برای خود و کارکنانشان معین کنند.هدفهای دقیق و مشخص عالیترین عملکردها را موجب می شوند.(رضائیان˛1372˛288).
مدیریت بر مبنای هدف یک راه موثر مشارکت افراد در تعیین هدف و در نتیجه افزایش کارائی آنان است.(موریس˛1368˛139).
بر مبنای الگوی مدیریت بر مبنای هدف لازم است که در موسسه سلسله مراتبی برای هدفهای هماهنگ بوجود آید.این شیوه تاکید خاصی بر میزان مشارکت واحدهای اجرائی سازمان دارد.(کازمایر˛1368˛61).
1-3) اهمیت و ضرورت تحقیق:
هر سازمانی بر اساس یک سری اهداف و ماموریتی تشکیل شده که تمام فعالیتهای کارکنان سازمان در جهت رسیدن به آن هدف است.وظیفه مدیر شفاف سازی و روشن نمودن اهداف و فعالیتهای سازمان برای کارکنان است. و همچنین سوق دادن اهداف شخصی کارکنان به سمت اهداف سازمانی است تا با ایجاد یک هدف مشترک بتواند انگیزه انجام فعالیتها را در رسیدن به هدف افزایش دهد.آگاهی کارکنان سازمان از اهداف موسسه کارائی و بازدهی آنان را افزایش می دهد و در نهایت موجب بازدهی بالا ی سازمان مربوطه می شود. اگرچه هدفگذاری تنها عامل به شوق در آوردن کارمندان نیست,با این حال عامل مهمی بشمار می آید.بی گمان اهمیت هدفگذاری بنام یک فن انگیزشی به امور بازرگانی محدود نمی شود,بلکه این روش در سازمان دولتی نیز سودمند و اثربخش است.(کونتز˛1370˛231)
سازمان هماهنگی معقول تعدادی از افراد است که از طریق تقسیم وظایف و برقراری روابط منظم و منطقی برای تحقق هدف یا منظور مشترکی به طور مستمر فعالیت می کند. (بهارستان˛1383˛11).
برای ثمربخش بودن و کارایی کارکنان در جهت تحقق اهداف سازمان,باید عوامل موثر در اجرای آن را مشخص کنیم:
همانطور که آگاه هستیم نیروی انسانی مهم ترین سرمایه هر سازمانی است.بی تردید منابع انسانی در همه اعصار و قرون، مهمترین عامل دستیابی به توسعه بشمار میرفته و همواره بعنوان موتور توسعه مطرح شده است. در عصر حاضر نیز که بشر به پیشرفتهای فوق- العاده در زمینه علوم و تکنولوژی دست یافته، به رغم نقش تکنولوژی در تحقق توسعه اقتصادی و صنعتی، نه تنها از اهمیت منابع انسانی کاسته
نشده بلکه توجه به موضوع منابع انسانی به عنوان خالق و بکار گیرنده فن آوری، ضرورتی روز افزون یافته است.
مهم ترین رکن هر نظامی را نیروی انسانی تشکیل می دهد که می تواند کشور را به سوی اهداف توسعه هدایت کند . استفاده صحیح از نیروی انسانی به مثابه ارزشمند ترین و بزرگترین ثروت هر جامعه به صورت مسئله ای حائز اهمیت همواره مورد توجه دولت ها بوده است ، به عبارت دیگر می توان گفت که انسان هم هدف توسعه و هم عامل آن محسوب می شود و تحقق اهداف توسعه تا حد قابل توجهی به نحوه ی اداره و مدیریت این ثروت و منبع حیاتی بستگی یافته است .
در مکتب نئو کلاسیک عمدتا توجه به جنبه های انسانی و روانی افراد میشود.از اینرو طرفداران این نظریه معتقد بودند که مدیریت باید توجه خود را بر افراد تمرکز دهد.(رضائیان˛1370˛15) . همچنین در مجموعه دوران و سالهای اشتغال که معمولا از اوایل جوانی تا اوایل پیری به درازا می انجامد منابع انسانی مهمترین مرحله از زندگانی خود را سپری می کند. (تسلیمی˛1371˛66_60)
پس در نتیجه با آگاهی کارکنان از اهدف سازمان نه تنها کارائی کارکنان افزایش می یابد بلکه موجب افزایش کارائی و بازدهی کل موسسه می شود. یکی از ضروریات این تحقیق سنجش کارائی کارکنان از طریق آگاه نمودن آنها از فعالیتها و اهداف سازمان است.
هدف این تحقیق کمک به بانک در جهت استفاده بهینه و مطلوب تر از توانمندیهای کارکنان خود در راه رسیدن به اهداف موسسه است. که با ارائه آموزشهای لازم در زمینه شفاف سازی اهداف و فعالیتهای سازمان برای کارکنان بتواند از حداکثر کارایی آنها در زمینه رسیدن سازمان به اهدافش بهره بگیرد. و سعی در بررسی و شرح مشکلاتی دارد که موسسات در این زمینه با آن مواجه می شوند.
1-4-2) اهداف فرعی
1-5) چارچوب نظری تحقیق:
شکل 1-1) مدل مفهومی تحقیق
1-6) پرسش های تحقیق:
1-7) فرضیه های تحقیق:
توجه به توسعه و برنامهریزی منطقهای، شهری و روستایی ابزاری شناخته شده برای سیاستگذاری دولتها است. یکی از مباحث عمده و اساسی برنامهریزی، مسئله توسعه متوازن است که میتواند در قالب توسعه متعادل مناطق مطرح شود توسعه متعادل منجر به برخورداری عادلانه و مناسب مناطق مختلف از امکانات، کاهش ناآرامیهای سیاسی و عدم مهاجرت میگردد. توجه به همگن سازی مناطق از دیدگاه برخورداری از امکانات و تسهیلات و سایر شاخصهای آموزشی، بهداشتی، اجتماعی و جمعیتی از موضوعاتی است که می تواند در راه نیل به اهداف کمی و کیفی، تخصیص منابع را تحت تاثیر قرار دهد(رضایی،1390 به نقل از آسایش،1374). امر برنامهریزی روستایی بدون شناخت واقعی جایگاه مناطق روستایی امکانپذیر نخواهد بود. بنابراین لازم است قبل از برنامهریزی توسعه روستایی و حتی قبل از تعیین هدف توسعه روستایی، جایگاه و یا به عبارتی سطح توسعه هر یک از روستاها مشخص گردد. در سالهای اخیر یکی از روشهایی که برای منطقهبندی و رتبهبندی نواحی مختلف مورد استفاده میگیرد کاربرد شاخصهای مختلف است در این رابطه تعداد زیادی از شاخصها وجود دارد که از میان آنها شاخصهای کلیدی انتخاب شده میشود و از روشهای مختلفی میتوان برای آنالیز آنها استفاده کرد که یکی از آنها روش آنالیز تاپسیس میباشد.
باتوجه به اینکه مهمترین قدم در برنامهریزی توسعه روستایی تعیین اهداف توسعه و کاهش عدم تعادلها است، با تعیین درجات توسعه هر یک از مکانها از طریق روش تاپسیس تشخیص و جهت نوع توسعه امکانپذیر میباشد.(آسایش ،1375) بنابراین در این تحقیق به دنبال این موضوع هستیم که علاوه بر شناخت میزان بهرهمندی و یا محرومیت روستاها از برخی امکانات مورد نیاز اساسی و شاخصهای مورد نظر، در پی مقایسه هر یک از روستاها و دهستاها و بخشهای شهرستان رودبار با یکدیگر و تعیین موقعیت هر یک از آنها از میزان درجه توسعهیافتگی میباشیم.
مطالعات مقدماتی انجام شده در نواحی روستایی شهرستان رودبار نشان میدهد که توزیع خدمات به صورت مناسب نمیباشد و در
مقابل نیز از تواناییهای محیطی و اجتماعی موجود در شهرستان به خوبی استفاده نشده است به همین منظور میتوان با ارائه راهکارهای مناسب جهت بهرهبرداری از منابع موجود در شهرستان، روستاها را در سطحی مناسب از درجه توسعهیافتگی برسانیم.
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
بررسی وضعیت مناطق روستایی و برنامهریزی برای ارتقاء سطح زندگی جمعیت روستا، یکی از شرایط ضروری توسعه اقتصادی و اجتماعی تمام جوامع است جامعه روستایی نقش اساسی در حیات اقتصادی اجتماعی یک کشور دارد و با توجه به اهمیت روستاها و زندگی روستایی، برنامهریزی توسعه روستایی در فرایند توسعه ملی اهمیت بسیار دارد، برنامههای توسعه در یک کشور، زمانی موفق میباشد که علاوه بر برنامهریزی در سطح کلان، به برنامهریزی منطقهای نیز توجه شود و براساس ویژگیهای هر منطقه، اقدامات مناسب به عمل آید. با توجه به کاهش جمعیت روستاها و گسترش بیرویه شهرنشینی دقت و بررسی وضعیت روستاها و تعیین درجه توسعهیافتگی این مناطق از اهمیت فراوانی برخوردار میشود و عدم توجه ممکن است باعث بروز مشکلاتی همچون کاهش چشمگیر تولیدات کشاورزی و مواد غذایی، افزایش بیکاری، آسیبهای اجتماعی و غیره شود. بنابراین شناخت مشکلات، ظرفیتها و تواناییهای روستاها و تعیین سطوح توسعهیافتگی روستاها از اهمیت و ضرورت ویژهای برخوردار میباشند.
امروزه کشورهای در حال توسعه، به منظور تقویت زیر بناهای اقتصادی- اجتماعی خود، رهایی از وابستگی، رفع عدم تعادلهای منطقهای و در نهایت رسیدن به توسعه پایدار، بسیج منابع و به خصوص تخصیصها و تصمیم سازیهای مدیریتی نیازمند شناسایی امکانات و منابع خویش هستند. با توجه به این امر که توزیع نامتعادل منابع و عوامل اقتصادی، پیامدهای متفاوتی را برای مناطق مختلف به همراه داشته و از آنجا که یکی از بنیانهای اطلاعاتی لازم جهت برنامهریزی صحیح ملی و منطقهای، آگاهی از توانمندیها و امکانات مناطق مختلف است. لذا تعیین موقعیت و جایگاه این مناطق بهویژه از نظر میزان توسعهیافتگی از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد.