سرطان، یك بیماری است كه تغییر تصور زندگی، تهدید به كاهش عملكرد فرد و تهدید به تغییرات ظاهری را موجب می شود.
تشخیص سرطان باعث ایجاد بخران در زندگی فرد می شود. بیمار بایستی سعی كند سطح ناراحتی هیجانی خود را ضمن تصمیم گیریهای حیاتی برای درمان كنترل كند. نگرانیهای اصلی بیمار عبارتند از ترسهای ناشی از مرگ، وابستگی، بدشكل شدن ، ناتوانی، طرد و قطع روابط، مسائل مالی. واكنشهای بیمار به وسیله عوامل روان شناختی و بین فردی تعدیل می شوند. عوامل مدیكال عبارتند از: محل تومور، علائم، سیر بیماری. عوامل روان شناختی شامل منش،[2] توانایی تطابق[3]، قدرت ایگو[4] و مرحله تكاملی[5] زندگی و اثرات و معنای سرطان در آن مرحله هستند. عوامل بین فردی مربوط به خانواده و حمایتهای اجتماعی هستند.
بیماران ممكن است، اضطراب، غمگینی، ترس و خشم را تجربه كنند یا ممكن است بی حسی و كرخت شوند. گناه و مكانیزمهای مشترك در آن، نقش اصلی را بازی می كنند. از نظر شناختی بیماران ممكن است با حالت تهاجمی در جستجوی اطلاعات باشند، یا گیج و فلج یا ناتوان برای تمركز حواس شوند.ممكن است شكایات بدنی زیاد شود و فعالیت روزانه، اشتها و خواب آشفته گردد. واكنشهای استرس حاد ممكن است شدید باشد ولی معمولاً متغیر و گذرا هستند. وقتی اختلال بیش از 14- 10 روز طول بكشد باسیتی بیمار را از نظر وضعیت روانپزشكی ارزیابی كرد.
اهمیت و ضرورت پژوهش
یك سوم از ما دچار سرطان می شویم. در حال حاضر تقریباً دو میلیون نفر از مردم بریتانیا تحت درمان سرطان هستند كه این رقم بیش از یك بیست و پنجم جمعیت این كشور را تشكیل میدهد. اكثر این افراد دارای عمری طولانی هستند. امروزه طرز تفكر افراد نسبت به سرطان عوض شده است و سرطان یك موضوع ممنوع شده نیست. افراد در مورد تشخیص سرطان خود همانند تشخیص سایر بیماری ها به راحتی می توانند صحبت كنند.
علاوه بر آن پیشرفت در علوم پزشكی تأثیر زیادی بر آینده افراد مبتلا به سرطان داشته است. با وجودی كه خبر ها همیشه امیدوار كننده نیست، اما وقتی وارد عصر جدید می شویم مشاده میكنیم كه بیماران سرطانی نسبت به سایر افراد (كه بیماری آنها ترسناك تر از سرطان به نظر نمیرسد)، امیداوارانه تر زنگی خود را دنبال می كنند. امروزه كاملاً مشخص شده است كه چه اتفاقی در سلول رخ میدهد كه باعث سرطانی شدن آن می گردد و كشف این موارد مطمئناً منجر به ابداع روش های درمانی جدید و قاعدتاً پیشگیری از مشكلات رفتاری بعد از آن در آینده نزدیك خواهد شد.
از سوی دیگر باید بدانیم كه عوامل روانی نه تنها در ظهور سرطان مؤثرند بلكه ممكن است در درمان این اختلال نیز تأثیر داشته باشند. در حال حاضر محققان زیادی در حال بررسی این احتمال هستند كه آیا ممكن است روان درمانگری راه مؤثری برای درمان سرطان باشد. این موضوع توسط سیمونتون[6] و كارل[7] مطالعه و توسعه داده شده است. آنان بیماران سرطانی را تشویق می كنند تا مانع دفاعی درون بدن خود را در حال حمله و بلعیدن سلولهای سرطانی تصور كنند. آنان معتقدند كه از این طریق بیماران احساس كنترل خود بر بیماری را بهبود بخشیده و در نتیجه به یك تغییر روانشناختی كه ممكن است منتهی به كنترل ایمن سازی شناختی واقعی علیه سرطان گردد نایلآیند.
حال كه می دانیم، افراد نقش عمده ای در سلامت جامعه آنها دارد و افراد باید قادر باشند توانائیهای جسمی و روانی خود را به حداكثر رسانده تا زندگی اجتماعی، اقتصادی مفید و هماهنگی با محیط داشته باشند، اهمیت این موضوع آشكار می شود كه می توان با بالا بردن سطح بهداشت روان افراد مبتلا به بیماریهای جسمانی (چون سرطان) شانس زنده ماندن آنها را برای مدت زمان بیشتری افزود. تا در نتیجه افراد بتوانند میزان تطابق خود را با خانواده و اجتماع بالا برده و افراد سالمی از لحاظ جسمانی و روانی داشته باشیم.
– اهداف پژوهش.
در این پژوهش سعس شده اهداف ذیل دنبال شود:
فرضیه های پژوهش
10- بین آشفتگی فكری یا خود كم انگاری بیمار و شیمی درمانی شدن بیمار رابطه معنادار وجود دارد.
تعاریف عملیاتی متغیرها
بهداشت روانی: فرهنگ بزرگ روان شناختی لاروس، بهداشت روانی را چنین تعریف میكند: استعداد روان برای هماهنگ، خوشایند، مؤثر كار كردن، برای موقعیتهای دشوار انعطاف پذیر بودن و برای باریابی متعادل خود توانایی داشتن.
سرطان: اصطلاح سرطان برای بیش از 100 نوع بیماری مختلف به كار می رود. كاربرد مشترك این اصطلاح در مورد رشد بی رویه سلولهای نا به هنجاری است كه تومورهای بدخیم را بوجود میآورند. در واقع سرطان بیماری است كه در آن سلولهای بدن به علت آسیب مكانیسم های تنظیم كنندهی طبیعی آنها به طور غیر قابل كنترلی رشد می كنند این بیماری ممكن است از طریق خون و سیستم لنفاتیك به قسمتهای دیگر بدن نیز منتشر گردد.
شیمی درمانی: درمان سرطان با داروهای ضد سرطانی به عنوان شیمی درمانی شناخته میشود. این داروها ممكن است از طریق خوراكی تجویز شوند اما اغلب به صورت مستقیم بداخل جریان خون با تزریق وریدی تجویز میشود. درمان به صورت تزریقی معمولاً در بیمارستان انجام میشود.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
هدف تحقیق :
هدف از تحقیق حاضر مقایسه افت تحصیلی در بین دانش آموزان مقطع سوم دبیرستان شهرستان ابهر و روستاهای عمید آباد و سنبل آباد به این صورت است كه آیا در بین دانش آموزانی كه از لحاظ امكانات در حد پایین تر هستند با دانش آموزانی كه از لحاظ امكانات در حد بالا هستند از لحاظ افت تحصیلی تفاوت معنی داری وجود دارد آیا افت تحصیلی در بین دانش آموزان روستایی بیشتر از دانش آموزان شهری است یا نه ؟
اهمیت و ضرورت تحقیق :
امید است پژوهشهایی كه در این زمینه صورت می گیرد بتوان از میزان افت تحصیلی دانش آموزان كاست مخصوصاً دانش آموزانی كه در مناطق دور افتاده و عقب مانده هستند و امید است كه با طرح این پژوهشها بتوان از میزان افت تحصیلی كاست و پژوهشها و تحقیقات در این رابطه بیشتر در مراكز آموزشی و تحصیلی و دانشگاهی بیشتر استفاده می شود . و از عواملی كه ممكن است باعث افت تحصیلی در بین دانش آموزان شود توجه كرد و در مناطق روستایی با بالا رفتن امكانات بتوان از افت تحصیلی آنان كاست تا بتوان درصد بالایی از دانش
آموزان روستایی را با سواد ببینیم .
فرضیه های تحقیق :
متغیرهای تحقیق :
در فرضیه اول افت تحصیلی – متغیر وابسته
دانش آموزان شهری و روستائی دو گروه متغیر مستقل
ولی در فرضیه بعدی امكانات رفاهی متغیر مستقل افت تحصیلی متغیر وابسته
و تفریحات و سرگرمی متغیر مستقل افت تحصیلی متغیر وابسته
طبقه بندی بین المللی بیماری ها [2] ICD (سازمان جهانی بهداشت، 1992، چاپ دهم)، نظام طبقه بندی دیگری است كه بیماری روانی را چنین تعریف می كند: «وجود مجموعه ای از نشانه ها و رفتارهاكه به لحاظ بالینی قابل تشخیص باشند. این نشانه ها در بیشتر موارد با پریشان حالی و اختلال در انجام فعالیت ها و وظایف شخصی مرتبط اند.» همانند DSM این طبقه بندی نیز روی پریشانی ای كه فرد بیمار، نه افراد دیگر، تجربه می كند، متمركز است و مجموعه هایی از علائم را ذكر می كند.
در كار بالینی، استفاده از ملاك های بیماری روانی رویكردی محبوب به شمار می آید. بنابر آنچه تاكنون گفته شد، روشن است كه شناسایی مجموعه های نشانه ها در اینجا موضوع مهم و حساسی است. آیا شناسایی آنها بطور پایایی میسر است؟ آیا متخصصان بالینی در قضاوت هایشان توافق دارند؟ هنوز زمان لازم است تا بتوان تصمیم گرفت كه آیا این مجموعه نشانه ها روا هستند، یعنی می توانند بین نشانگان متفاوت (با دلایل و درمان های متفاوت) به خوبی تمایز قائل شوند. روایی [3] و پایایی [4] مجموعه نشانه ها در ادامه بیشتر بررسی می شود.
جدا از روایی و پایایی، انتقادهای دیگری نیز بر این رویكرد وارد است. بیشتر این انتقادها بر این استدلال استوارند كه به نظر می رسد در مورد بسیاری از اختلالات روانی، هیچ پایه ی زیستی وجود ندارد. بحث كلی پیرامون این استدلال خارج از دامنه ی محدود این تحقیق است. با این حال، شواهد و مدارك بیشتری در مورد مسائل فیزیولوژیك (بر پایه ی علم وراثت، كژكنشی مغز و بیوشیمی) مرتبط با اختلالات روانی در حال گردآوری است. مشكل پژوهشگران در اثبات این نكته است كه آیا این مسائل علت اختلال می باشند یا پیامد آن. توماس ساس (1960) نمای دیگری از این مسئله را ارائه می كند. وی در مقاله ای با عنوان اسطوره ی بیماری روانی [5] این نكته را خاطرنشان می سازد كه ذهن پدیده ای غیرجسمانی است، بنابراین نمی توان دچار بیماری شود. به نظر او اختلالات روانی پیامد «مشكلات زندگی» است كه به طرزی ساده می توانند بواسطه ی عناوین و القاب روان پزشكی مانند «اسكیزوفرنیك» تشدید شوند. این عناوین بر شخص انگ می زنند تا جاییكه از شخص بیمار در قبال رفتارش سلب مسئولیت می كنند و ممكن است موجب خودمعلول سازی [6] در او شوند. بعد از آن، تمام تقصیر بر گردن «بیماریز انداخته می شود مسئولیت درمان هم به عهده ی پزشكان می افتد.
اما رویكردهای گوناگونی كه در بخش بعدی تشریح خواهد شد، آشكارا با این بحث مرتبط است. در مورد این رویكرد این موضوع را نیز باید درنظر گرفت كه تاكید بیش از حد بر یك سطح به گونه ای انحصاری، به احتمال رویكردی سودبخش نخواهد بود. چنانكه الگوها نشان می دهند، در بیشتر اختلالات روانی علل چندگانه ای دخیل اند، و ممكن است درمان های چندگانه نیز مورد نیاز باشد. مشكلات اجتماعی (برای مثال نابسندگی مهارت های اجتماعی) نیازمند درمان متفاوتی از مشكلات زیستی مانند عدم تعادل انتقال دهنده های عصبی (مواد شیمیایی تاثیرگذار بر سیستم عصبی) است. به همین دلیل، رویكردی التقاطی كه كلیه جوانب مشكل را مورد توجه قرار می دهد، بطور كلی مورد تائیداست.
علم، تكیه گاه و پشتوانه روانشناسان در كلیه حوزه هاست و حوزه اختلالات روانی نیز در این میان مستثنا نیست. ویژگی كلیدی رویكرد علمی، طبقه بندی است كه كانون اصلی توجه این كتاب است. ویژگی دیگر، ارائه تبیین های نظری برای اختلالات روانی و پذیرش یا رد فرضیه های برگرفته از این نظریه ها، از طریق آزمایش وسایر روش های علمی مورد قبول است.
در هر دو مورد مسئله اصلی دست یابی به عینیت و حذف سوگیری است. هدف ارزشیابی این نظام ها و فرایندها به لحاظ روایی علمی شان، بویژه با درنظر گرفتن ملاك های مهم روایی و پایایی خواهد بود.
پیش بینی پذیری، ركن دیگری از رویكرد علمی است. فرض علم بر آن است كه ما قابل پیش بینی هستیم و این مسئله دال بر جبری بودن اعمال بشر است، هرچند سهمی برای اختیار نیز در نظر گرفته می شود؛ بدین معنی كه علم بیشتر با احتمالات سروكار دارد تا با قطعیات. بعضی از روانشناسان بویژه روانشناسان انسان گرا، بر این باورند كه رویكرد علمی را نمی توان بدون قید و شرط پذیرفت، زیرا آنها تصور می كنند انسان آزادی و اختیار دارد و نیز معتقدند ذهنیت (درك انتظارات دیگران) بسیار مهمتر از عینیت است.
بحث طبیعت- تربیت در حیطه ی اختلالات روانی، در مورد بررسی ریشه ی مشكلات روانی مطرح می شود. آیا این مشكل از هنگام تولد وجود داشته است (طبیعت) یا از مجرای تجربه بدست آمده (تربیت)؟ موضوع تعامل گرا [7] موضعی معتدل و میانه، بین این دوست كه هر دو را دخیل می داند. این موضوع در كتاب آسیب شناسی روانی استرلینگ و هل ول به تفصیل آمده است، ولی میتوان برخی ازآن جنبه ها را در اینجا در نظر گرفت. شاید مهمترین جنبه ی این بحث، رابطه ی این موضوع با روا و پایابودن نظام طبقه بندی است. به منظور انجام كار تحقیقاتی در خصوص علل اختلالاتی چون اسكیزوفرنی، در وهله ی اول باید قادر به شناسایی دقیق افراد مبتلا به آن باشیم. نكته مهم دیگری كه می توان بررسی كرد، تنوع بسیار تاثیرات طبیعت و تربیت در ایجاد اختلالات روانی است. این را می توان به خوبی با سطوح تحلیل پیوند داد كه پیشتر در جریان بحث كاهش گرایی ذكر شدند. تأثیرگذاری كلیه ی سطوح فرهنگی، اجتماعی، شناختی، ژنتیكی و زیستی – شیمیایی را می توان در حوزه ی اختلال رونی مشاهده كرد.
مکانیزم های دفاعی در حقیقت تحریف کننده واقعیت هستند و میزان تحریف واقعیت در دفاعهای رشد نایافته و روان آزرده بیشتر از دفاعهای رشد یافته است. هر چه میزان تحریف شناختی یک دفاع بیشتر باشد، به دنبال آن از میزان آگاهی هوشیارانه کاسته می شود و در نتیجه تلاش کمتری جهت مقابله با تحریف شناختی انجام می شود، بنابراین مکانیزمهای دفاعی شناخت اگاهانه ما را از تعارض هایمان کم می کنند، و احساسات متعارض با باورهای ما را تحت تاثیر قرار دهند، از این رو مکانیزمهای دفاعی خصوصاٌ مکانیزمهایی که رشد نایافته ترند، مانعی برای درک واقعیت در فرد می شود و امکان دفاع منطقی و موثر را از وی سلب می کند و ظرفیت بینشی و خود اکتشافی فرد را کاهش می دهند.
فروید سبک دفاعی شخصی[8]، یعنی فراوانی استفاده از مکانیسم های دفاعی متفاوت در مقایسه با دیگران را متغیر اصلی برای شناخت شخصیت، آسیب شناسی و میزان سازش یافتگی می دانست. فرضیه ای که براساس یافته های پژوهشی بسیار مورد تایید قرار گرفته است. برای مثال بیماران افسرده در استفاده از دفاع های درونی سازی[9] و برونی سازی[10] آشکارا متفاوت از افراد غیر افسرده عمل می کنند. مکانیسم ها و سبک های دفاعی سازش یافته با پیامدهای سلامت جسمانی و روانی در ارتباط قرار می گیرند و مکانیسم ها و سبک های دفاعی سازش نا یافته با بسیاری از شاخص های منفی سلامت مانند افسردگی مرتبط اند.
در این راستا؛پژوهش حاضر رابطه اختلالات روانی از جمله افسردگی ،اضطراب،شكایت جسمانی و غیره با مكانیزم های دفاعی رابر روی دانشجویان را بررسی خواهد كرد.كه این تحقیق در دانشگاه پام نور تربت جام اجرا می شود با ای سوال اصلی كه چه ارتباطی بین اختلالات روانی و مكانیزم های دفاعی در دانشجویان دانشگاه پیام نور تربت جام وجود دارد؟
اهمیت و ضرورت مسئله
در نظام روان تحلیل گری هر اختلال روانی با مکانیزم های دفاعی غیر انطباقی مشخص است و دفاعها نقش مهمی در سلامت روانی افراد ایفا می کنند. بررسی های متعددی از این فرض حمایت کرده اند، ودر تحقیقات مشخص شده است که سلامت جسمی و روانی افراد به طور معنا داری با مکانیزم های دفاعی انها در ارتباط است با این توصیف مکانیزم های دفاعی به طور منطقی این ظرفیت را دارند که به عنوان یکی از متغیرهای درمانی در نظر گرفته شوند و در مداخلات درمانی از توجه ویژه ای برخوردار باشند . در این راستا مطالعات نیز اهمیت ارتباط میان مداخلات درمانی و مکانیزمهای دفاعی را مورد تایید قرار داده اند. به عنوان نمونه مطالعات نشان داده اند که درمانهای پویشی – که مستقیماً با دفاعهای بیمار سرو کار دارند، به کاهش چشمگیری در میزان استفاده از دفاعهای غیر انطباقی و بلعکس افزایش معنا داری در از دفاعهای انطباقی و سازگارانه کمک
می کنند. با این توصیف، شناسایی مکانیزم های دفاعی غیر انطباقی افراد مبتلا به اختلالات روانی ، در فرایند طرح ریزی چارچوب درمان بسیار مفید است. به عنوان مثال در این خصوص مشخص شده ، آن دسته از بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی که مشخصاٌ از دفاعهای به نسبت سازش یافته تر استفاده می کنند ، نیازمند مداخلات درمانی مختصری هستند، ولی دسته ای از بیماران رمان ازرده که به مراتب دفاعهای ناپخته تری دارند ، نیازمند مداخلات درمانی پیشرفته تری می باشند. از طرف دیگر شناسایی دفاعهای اختلالهای مختلف جهت کمک به تشخیص افتراقی نیز کاربرد قابل قبولی دارد، این که مشخص شود هر اختلال با چه نوع مکانیزم های دفاعی برجسته ای همراه است ، علاوه بر فهم بیشتر عملکرد نظام روانی ، راهبردی کمکی در جهت تشخیص و تمیز اختلالهای روانی است. بر اساس رویکرد تحلیل گری افراد در مواجهه با تنیدگی از سبکهای دفاعی مشخصی استفاده می کنند که این سبکها بر اساس میزان پختگی[11] به چهار گروه ناپخته[12] (رشد نایافته)، روان آزرده[13] ، خود شیفته[14] و پخته[15] (رشد یافته) تقسیم می شوند.هر یک از این سبکها شامل مکانیزمهای دفاعی ویژه ای هستند. مشخص شده است که در افراد مبتلا به اختلالهای روانی، سبک دفاعی رشد نایافته و غیر انطباقی و در جمعیت غیر بالینی سبک دفاعی به مراتب رشد یافته تر است.از این رو آنچه که در اکثر تحقیقات مربوط به دفاعهای روانی انجام می شود، در درجه اول بررسی دفاعی و در درجه دوم مکانیزمهای دفاعی برجسته ای است که افراد از انها استفاده می کنند.
اندروز[16] و همکاران(1985) بر اساس طبقه بندی سلسله مراتبی ویلنت در مورد مکانیسم های دفاعی ، 20 مکانیسم را به سه سبک دفاعی رشد یافته[17] ، نورتیک[18] و رشد نایافته[19] تقسیم کردند. مکانیسمهای دفاعی رشد یافته به منزله ی شیوه های مواجهه ی انطباقی ، به هنجار و کارآمد محسوب می شوند در حالی که مکانیسمهای دفاعی نوروتیک و رشد نایافته ، شیوه های مواجهه ی غیر انطباقی و نا کارآمد هستند.
اهداف پژوهش
هدف اصلی پژوهش حاضر یافتن ارتباط بین اختلال های روانی و سبک های دفاعی در دانشجویان دانشگاه پیام نور تربت جام می باشد.
اهداف اختصاصی
سوالات اصلی پژوهش
سوالات كلی
1.آیا بین اختلال های روانی و سبک های دفاعی در دانشجویان دانشگاه پیام نور تربت جام رابطه وجود دارد؟
سوالات اختصاصی
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
اما اگر جامعه ای خواهان بقای خود باشد ،باید میراث فرهنگی آن جامعه تداوم یابد ،این امری است كه تنها در فر آیند جامعه پذیری یا اجتماعی شدن امكان پذیر می گردد . پذیرش اجتماعی فر آیندی استكه به انسان ،شیوه های زندگی كردن در جامعه را می آموزد ،وبه او شخصیت می دهد وتوانائیهایش را در جهت ایفای وظایف فردی می آموزد وبه او شخصیت می دهد وبه عنوان عضو جامعه تو سعه می بخشد .«كوئن 1371»
فرد در خلال اجتماعی شدن هویت یا من اجتماعی خود را می یابد وشناخت لازم برای ایفای نقشهای اجتماعی را یاد می گیرد ،این روند بسیار گسترده وپیچیده كه در طول زندگی فرد تداوم می یابد شامل آموزش زبان ،باورها ونگرشها وارزشهای جامعه می باشد وبا فراگیری رفتارهای متناسب با هنجارهای پذیرفته شده جامعه منجر می گردد. بنیادی ترین بخش جامعه پذیری در دوران كودكی رخ می دهد ،اما این روند در سراسر عمر آدمی ادامه می یابد هیچ بحثی از پذیرش اجتماعی نیست كه اهمییت سرشت وپرورش را در رشد جسمانی ،عقلانی ،اجتماعی وشخصیتی نادیده گرفته باشد .
سرشت آدمی اصطلاحی است كه برای ساخت ژنتیكی انسان یا وراثت بیولوژیكی او به كار می رود وپرورش به محیط وتجربه های متقابلی كه هر فرد در زندگی خود به دست می آورداشاره می كند وهر كس شخصیتی دارد وشخصیت شما به مشخص كردن میزان موفقیت ،خشنودی،در رضایت خاطر در زندگی شما كمك می كند كه تمام اینهاباعث قبول ویا پذیرش اجتماعی در فرد می شود واینكه سعی در جمع بندی كردن مجموعه ای از ویژگی های شخصیت یك نفر با استفاده از واژه های مبهمی چون عالی ووحشتناك كار آسانی است و شخصیت به قدری پیچیده است كهن می توان آن را به سادگی توصیف كرد زیرا انسانها در موقعیت های مختلف ودر ارتباط با افراد متفاوت ،بسیار پیچیده وتغییر پذیر هستند وبرای اینكه شخصیت رادرست توصیف وتعریف كنند دقیق تر درمورد شخصیت وارزیابی آن در اجتماع بحث می كنند.
رشد مغز انسان برای این نكته تاكید دارد كه ویژگی های ژنتیكی از محیط جدا شدنی نیست وبه وسیله ساخت ژینتكی ،ما انسانها در می یابیم كه كورتكسی مغز «قسمت تفكر وادراك مغز اعمالی مانند خاطر آوردن ،فهمیدن یا ادراك كردن را در خود جای می دهد كه تمام اینها باعث تقلید وتكراری می شود وتمام این موارد در نوع اجتماعی شدن وقبول جامعه در تاثیر بسزایی دارد».«هدایت ستوده ص50 سال 1385»
اهمیت ضرورت تحقیق :
جامعه پذیری در دوران كودكی به پایان نمی پذیرد ولی به هر حال در سراسرزندگی آدمی ادامه یابد .بزر گسالان هم دوباره درباره اجتماعی (باز پذیرش اجتماعی )میشوند وهنجارها،ارزشهای وانتظارات جدیدرامی آموزد در هرگروه یاسازمان جدیدی كه عضومی شویم ویا هر رابطه دوستی برقرارمی كنیم یا در هر تجربه ای كه در زندگی به دست می آوریم ،ناچاریم كه هدایت های جدیدی راسلب كنیم وبرای هنجارهای وارزشهای جدیدی اجتماعی می شویم برای برخی شغلهای خاص اجتماعی شدن دوباره به ما كمك می كند كه انتظارات قبلی خود را كنار گذارده و برداشت واقع بینانه تر ی رااز این شغلها به دست می آوردیم وپذیرش اجتماعی گاهی اوقات شخصیت فرد را تحت تأثیر قرار میدهد وگاهی ایجاد یك ویژگی های منفی در شخصیت آدمی یاعث ازبین رفتن پذیرش اجتماعی فرد به طور مثبت است وامید است كه با انجام این تحقیقات بتوانیم پذیرش اجتماعی رادر بین اقشارمختلف جا بیندازیم وسعی كنیم با شخصیت افراد هماهنگی داشته باشیم كه
این برعهده نهادهای خانواده ونهادهای جامعه است كه به دانشجویان این اجازه را بدهند كه برای تكمیل شخصیت خود در جامعه به تجربه هایی دست پیدا كنند.
اهداف تحقیق:
هدف از تحقیق این است كه آیابین ویژگی های شخصیتی وپذیرش اجتماعی رابطه ای وجود دارد وآیا شخصیت وویژگی های اخلاقی ورفتاری آن در ایجاد پذیرش اجتماعی و جامعه پذیری دانشجویان ،نقش بسزایی دارد یا نه بین شخصیت وپذیرش اجتماعی رابطه ای وجود ندارد وآیا بین ویژگی های شخصیتی مانندعوامل اضطراب آور ،افسردگی وانحرافات اجتماعی و… وپذیرش اجتماعی رابطه وجود دارد وآیا عوامل اضطراب زا وافسردگی در نوع برخورد جامعه وپذیرش آن تأثیر بسزایی خواهد داشت یانه .
بیان مسله
وظیفه ای هر جامعه باز تولید خواهد است برای خلق اعضایی كه رفتارها ،آروزها وهدفهایشان با رفتار ها ،خواسته ها وهدفهایی كه از طرف جامعه مناسب تشخیص داده می شود تطبیق كند .از طریق فرآیند نیرومند وهمه جا حاضر پذیرش اجتماع است كه نیازهای جامعه به نیازهای فرد تبدیل می كردوپذیرش اجتماعی فرآیند یادگیری است .این فرآیند وسیله ای است كه از طریق آن ،مهارتهای اجتماعی مثل رانندگی وغذا خوردن با قاشق را می آموزیم وهمچنین پذیرش اجتماعی وسیله ای است كه در خلال آن یادمی گیریم كه چگونه دنیای خود را بشناسیم وچگونه با دیگران رابطه متقابل برقرار كنیم ویا این مرد بودن یعنی وزن بودن یعنی چه ودیگر اینكه در هر شرایطی چه باید كرد وچه نباید كرد مردم اغلب چنین می پندارند كه پذیرش اجتماعی مترادف است با ترتیب كودك واین حقیقت دارد كه آموزش سازنده اصلی در مراحل ابتدایی زندگی رخ می دهد وبه همین دلیل كودكان باید ارزشهای اساسی دانشها وباور های فرهنگی جامعه خود رایاد بگیرند كه تمام اینها به شخصت وویژگی های رفتاری فرد بستگی دارد وهر كدام نسبت به شخصیت خودباید رفتار كند.
سؤال مسله :
آیا بین ویژگی های شخصیتی وپذیرش اجتماعی رابطه وجود دارد
فرضیه های تحقیق:
1-بین ویژگی های شخصیتی وپذیرش اجتماعی رابطه وجود دارد .
2.بین افسردگی وپذیرش اجتماعی رابطه وجود دارد .
3.بین هیپوكندریا وپذیرش اجتماعی رابطه وجود دارد .
5.بین انحرافات وپذیرش اجتماعی رابطه وجود دارد .
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
بسیاری از مردم عصر ما احساس میكنند كه ناراحتی ها و فشار زندگی بیش از حد شده است و با توجه به افزایش روز افزون عوامل استرس زا و شدت گرفتن تنشهای حاصله و عارضه های روان – تنی مانند كولیت ، آسم ،سردردهای عصبی ، لكنت زبان ، فشار خون و آمار افزایش مصرف قرصهای آرام بخش گواهی بر این مدعاست كه پرداختن به موضوع آرامش و آموزش فنون ریلاكس ضروری میباشد .
اهمیت و ضرورت تحقیق
پژوهش حاضر از این جعت حائز اهمیت است كه با توجه به افزایش تنش و عوامل استرس زا و آگاهی از اصول و فنون ریلاكس تراپی ، مانند یوگا ، مدیتیشن ، موسیقی درمانی ، رنگ درمانی و حتی خنده درمانی و رایحه درمانی ضروری می نماید چرا كه طی تحقیقات و آمار جهانی و نتایج حاصله ، قویترین و موثر ترین روش درمانی عارضه های روان – تنی ، ریلاكس یا آرامش معرفی شده است .
همچنین ریلاكس با تقویت قوای روحی و روانی به فرد در جهت رسیدن به اهداف عالی زندگی كه همان كمال و دستیابی به زندگی مطلوب میباشد كمك میكند .
به همین دلایل ضرورت آگاهی از سبك زندگی و تاثیر آن بر حل مسائل و مشكلات مربوط به زندگی و نهایتاٌ دستیابی به آرامش عمیق احساس میشود .
اهداف پژوهش
هدف اصلی پژوهش حاضر ، بررسی وجود یا عدم وجود رابطه بین سبك زندگی و آرامش روانی میباشد . همچنین با توجه به خصوصیات دموگرافیك آزمودنی ها ، هدف ما دستیابی به این نكته میباشد كه بین كدام ویژگیهای فردی و متغیرهای موجود در پژوهش كه سبك زندگی و آرامش روانی میباشند ، رابطه معنی داری وجود دارد . بطور مثال ، خصوصیاتی چون وضعیت تأهل سن ، رتبه تولد ، مقطع تحصیلی ، نوع مسكن و منطقه زندگی كه مستقیماٌ مربوط به خود آزمودنی میباشند ، چه تأثیری بر روی سبك زندگی انتخابی و آرامش وی دارند ؟ همچنین ، ویژگیهای دیگر مانند تحصیلات پدر ، تحصیلات مادر ، شغل پدر و شغل مادر كه بطور غیر مستقیم به وی مربوط میشوند ، چه تأثیری در آرامش و سبك زندگی وی دارند ؟
سئوال ها و فرضیه های پژوهشی
سئوال های پژوهشی
فرضیه ها
تعریف نظری سبك زندگی
سبك زندگی اشاره به الگوی منحصر به فرد صفات ، رفتارها و عادتهایی دارند كه وقتی همراه یكدیگر می آیند ، مسیر ویژه ما را كه خود برای رسیدن به هدف زندگی ترسیم كرده ایم ، تعریف میكنند . ( آدلر )
تعریف عملیاتی سبك زندگی : نمره ای كه فرد از مقیاس سبك زندگی رایت [1] و همكاران كسب می كند .
تعریف نظری آرامش روانی
داشتن سازگاری كافی یا احساس خوب بودن ( از دیدگاه روان شناختی ) و خاص هنگامی كه این نوع سازگاری یا احساس با معیارهای جامعه ای كه فرد در آن زندگی می كند ، همخوانی داشته باشد . ( ساعتچی ، 1374 )
تعریف عملیاتی آرامش روانی : نمره ای كه فرد از پرسشنامه شادگامی آكسفورد [2] كسب میكند . هر چه فرد نمره بیشتری كسب نماید از احساس شادكامی بیشتری برخوردار است .
عقده های حقارت و ریشه های آن
ناتوانی در غلبه كرن بر احساسهای حقارت ، آنها را تشدید میكند و به رشد عقده حقارت می انجامد . افراد دارای عقده حقارت ، نظر بدی نسبت به خود دارند و در كنار آمدن با درخواستهای زندگی احساس درماندگی و ناتوانی میكنند . به نقل از زمانی شرفشاهی ، 1370 .
ناز پروردگی كودك نیز میتواند موجب عقده حقارت شود .
چون آنها در مواجهه با زندگی واقعی از نیروی تجهیز عاری اند و طبعاٌ تحمل شكست مختصری را هم ندارند ، دیر یا زود تمایلات انزواجویانه در آنها پدیدار میشود . در موارد اختلالات روان نژند همچنین اغلب انحرافات جنسی ، اعتیاد ، بزهكاری و دیگر اختلالات منش ، همواره یك شمای فكری مشترك وجود دارد كه طرح و ریشه ای در ناز پروردگی است .
( ادوان شولتز و سیدنی آلن شوالتز ، سید محمدی ، 1377 )
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)