برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده پایان نامه درج نمی شود
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
پیشگفتار :
بی شك آینده هر جامعه ای به كیفیت و كارآیی آموزش و پرورش آن كشور بستگی دارد. از این رو هر چه كارآیی و بهرهدهی برنامههای آموزشی مؤثرتر و مفیدتر باشد صرفاٌ به این معنا نیست كه هدفها و محتوای آموزش و پرورش در قالب جملاتی زیبا و شعار گونه توصیف شود، بلكه منظور تلاشهای هماهنگی است كه به منظور ایجاد بافت مشترك بین هدفها و روشهای مناسب آموزشی انجام میگیرد تا مقاصد و نیازهای پیشبینی شده در عمل تحقق یابد. در این راستا معلم بدون آشنایی لازم به چگونگی عمل یادگیری دانشآموزان و قانون های آن نمیتواند در امر آموزش و پرورش موفق شود و به هدف مطلوب برسد. اگر چه ممكن است فعالیتهای متعددی را انجام دهد اما همه این فعالیتها بی ثمرباشد. همانند كشاورزی میباشد كه بدون اطلاع از خواص زمین زراعی خود و مقیاس زمینی لازم برای بدست آوردن محصول مورد نظرش و ابزار و آلات لازم به زراعت بپردازد كه طبیعی است محصول مورد نیازش را به دست نخواهد آورد. پس برای حصول نتیجه مطلوب باید راه صحیح استفاده از عوامل مؤثر بر یادگیری را دانست و آنها را به كار گرفت. و در این امر هم به دانشآموزان كمك نمود و هم به معلمین پایههای اول چرا كه معلمین پایه اول پایهها را بنا میكنند كه اگر پایه محكم و اصولی بنا شود مشكل یادگیری بقیه ی كارها به طور منظم و اصولی پیش می رود و معلمین پایههای بالاتر از درس نخواندن دانشآموزان خود در اذیت و آزار نخواهند بود.
موضوع تحقیق :
بررسی عوامل مؤثر بر یادگیری دروس بخوانیم و بنویسیم پایه اول و دوم ابتدائی .
ضرورت و اهمیت مسأله :
پیشرفت روز افزون علم و تكنولوژی و فن آوری های جدید روز به روز احساس نیاز به آموختن و یادگیری را افزایش میدهد. انسان امروزی برای برقراری ارتباط با محیط رو به پیشرفت و مملو از تكنولوژی های جدید و وسایل ارتباطی پیشرفته نیاز به آموختن دارد. هر چند این انسان از محیط اطراف و دیگران آموزشهایی میبیند و چیزهایی می آموزد اما این آموزشها نه كافی و نه منظم و گاهی نیز در ارتباط با هم نیز نیستند و در بیشتر موارد اختصاصی نیز نیستند. در حالی كه انسان برای برقراری ارتباط با استفاده از وسایل صنعتی پیشرفته نیاز به آموزشهای خاص دارد. از این رو كسی میخواهد آگاهی خود یادگیری را در باره موضوعی معین افزایش دهد. باید راه درست آن را بیابد، در امر تعلیم و تربیت معلم بدون آشنایی لازم به چگونگی عمل یادگیری دانشآموزان و قانون های آن نمیتواند در امر تعلیم و تربیت موفق شود. زیرا یادگیری بر یك رویكرد یا عنصر معینی مبتنی نیست. بلكه به عوامل و متغیرهای زیادی ارتباط دارد. ارتباط بین چیزی كه معلم خواهان آموختن به دانشآموزان است با چیزی كه دانشآموزان یاد میگیرند. معلم باید استراتژیهای مختلف این عوامل را در هم آمیزد تا پدیدة یادگیری صورت گیرد. برای همین یك معلم كار آزموده باید به شناسایی عوامل مؤثر بر یادگیری بپردازد و اختلالات یادگیری را از بین ببرد و با توجه به تغییراتی جدید كه در كتابهای بخوانیم و بنویسیم بوجود آمده است اطلاعات معلمین نسبت به روز افزایش یابد و برای برقراری ارتباط دانشآموزان با دنیای تكنولوژی باید یادگیری صحیح را از پایه شروع بنمائیم.
هدف كلی تحقیق :
تعیین و شناخت عوامل مؤثر بر یادگیری دروس بخوانیم و بنویسیم پایههای اول و دوم ابتدائی و یاری رساندن به دانشآموزان در جهت یادگیری بهتر این دروس
اهداف ویژه :
سئوالات تحقیق :
پرسشنامههای 10-9-8-7-6-5-4-3-2-1-
متغیرها و تعاریف عملی آنها :
در این تحقیق متغیرها به دو دسته وابسته و مستقل تقسیم میشوند.
متغیر وابسته :یادگیری ( خواندن و نوشتن )
تعریف نظری : تغییرات نسبتاٌ ثابت در رفتار فرد كه در اثر تجربه حاصل میشود و در این تحقیق منظور از یادگیری، یادگیری آموزشی و تحصیلی است. از نظر عملی از طریق پرسشنامه بسته پاسخ منظم چند وجهی از معلمین نظر خواهی میشود در مورد یادگیری دروس بخوانیم و بنویسیم
متغیر مستقل :
عوامل مؤثر ( مانند هدف و انگیزه، رفتن به پیش دبستانی ـ كاربرد وسایل كمك آموزشی )
نظری : مجموعه عوامل تسهیل كننده یادگیری هدف :جایی از یادگیری كه دانشآموز قصد رسیدن به آن جا را دارد. و انگیزه آنچه كه باعث میشود یادگیرنده توجه خود را به سوی یادگیری جلب نماید رفتن به پیش دبستانی، آمادگی ذهنی و عقلی و اجتماعی دانشآموزان را افزایش میدهد. وسایل كمك آموزشی یادگیری را عمیق تر مینماید.
عملی : كه توسط پرسشنامه منظم بسته پاسخ چند وجهی از معلمین در رابطه با این عوامل نظر خواهی میشود.
جامعه آماری مورد بررسی :
2200 نفر از معلمین شاغل در پایههای اول و دوم مقطع ابتدائی در نواحی 7 گانه مشهد كه سابقه تدریسشان در این 2 پایه 5 سال باشد و مدرك تحصیلی آنها فوق دیپلم به بالا و سابقه آموزشی 10 سال داشته باشند و تركیبی از 1100 نفر مرد و 1100 نفر زن باشند.
نمونه آماری :
با توجه به وسعت و حجم نسبتاٌ زیاد جامعه آماری فوق و روش تحقیق توصیفی از 2200 نفر جامعه آماری 100 نفر در نظر میگیریم كه تركیبی از زن و مرد هستند ؛ 50 نفر معلم زن و 50 نفر معلم مرد میباشند .
متدولوژی تحقیق :
الف : روش تحقیق :
نظر به اهدافی كه در این تحقیق بررسی میشود و برای بدست آوردن سئوالات مطرح شده در این پژوهش و ماهیت اهداف از تحقیق توصیفی همبستگی استفاده میشود. در این پژوهش عوامل مؤثر بر یادگیری دانشآموزان از دیدگاه معلمین مورد بررسی قرار میگیرد كه باید به توصیف و تفسیر هر یك از عوامل پرداخته شود و محقق سعی دارد به توصیف واقعی و خصوصیات عوامل مؤثر در یادگیری دانش آموازن پایههای اول و دوم بپردازد و نتیجه جاصل از توصیف هر یك از عوامل را گزارش دهد.
ب :روش نمونه گیری :
به دلیل حجم زیاد و نسبتاٌ بزرگ جامعه آماری و تسهیل در جمع آوری اطلاعات از نمونه گیری تصادفی ناحیه ای یا خوشه ای استفاده خواهد شد. بدین ترتیب كه از بین 7 ناحیه آموزشی بصورت تصادفی خوشه ای 3 ناحیه آموزشی را انتخاب و از هر ناحیه حدود 9 مدرسه در نظر گرفته میشود كه حجم نمونه 100 نفر كه 50 نفر زن و 50 نفر مرد انتخاب میشود.
ج :ابزار تحقیق :
پرسشنامه : چون شرایط آن آسان تر، علمیتر و تكمیل آن یكنواخت است. كه پرسشنامه محقق از طریق كازیو اداره با توجیه مدیران مدارس نسبت به انجام تحقیق و موضوع آن به مدارس انتخاب شده فرستاده میشود و پس از مهلت مقرر توسط مدیران جمع آوری و از طریق دبیرخانه اداره به دست من می رسد.
د : شیوه گردآوری اطلاعات :
محقق از طریق كتابخانه ها و پایان نامه های موجود در كتابحانه ها به جمع آوری اطلاعات پرداخته و با توجه به محدودیت تحقیقات انجام شده در این زمینه و عدم وجود تست استاندارد شده در این مورد محقق سعی میكند از پرسشنامه ساخته منظم، بسته پاسخ استفاده نموده كه نمونه آماری به آنها پاسخ خواهند داد.
ه : روش آماری و تجزیه و تحلیل داده ها :
با توجه به اینكه تحقیق از نوع توصیفی میباشد و تعداد نمونه آماری 100 نفر میباشد از فراوانی و در صد استفاده میشود و از روش آمار توصیفی استنباطی برای محاسبه فراوانی ها ـ درصدها ـ جداول ـ توزیع فراوانی و رسم نمودار استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده از روشهای توصیفی ـ جداول، توزیع فراوانی درصد و رسم نمودارها برای به تصویر كشیدن این اطلاعات استفاده خواهد شد. در پاسخ پرسشنامه ها از مقیاس میكرت كه شامل خیلی زیاد ـ زیاد ـ متوسط ـ كم و خیلی كم استفاده خواهد شد.
و : كاربردها :
1- برای معلمین در امر تعلیم و تربیت، برای یادگیری بهتر دانشآموزان در دروس بخوانیم و بنویسیم پایههای اول و دوم
2- برای مسئولین نظام آموزشی : تا با برطرف كردن عوامل مخل یادگیری ؛ یادگیری را تسریع دهند.
3- سازمانهای آموزشی میتوانند در فرآیند یادگیری از نتایج این تحقیق استفاده نمایند.
4- برای استفاده والدینی كه در خانه به یادگیری فرزندشان می پردازند.
چكیده تحقیق :
مفاهیم یادگیری عبارتند از : 1- انتقال مفاهیم علمی از فردی به فرد دیگر 2- كسب اطلاعات معلومات و مهارتهای ویژه. 3- تغییر در رفتار قابل مشاهده و قابل اندازهگیری. 4- كسب بینش های جدید با تغییر دادن بینش های گذشته 5- فرایندی كه از طریق آن رفتار موجود زنده در اثر كسب تجربه تغییر مییابد. 6- ایجاد و تقویت رابطه و پیوند محرك و پاسخ در سیستم عصبی انسان. 7- كسب شناخت و ادراك و بصیرت. 8- فرآیند تغییراتی نسبتاٌ پایدار در رفتار بالقوه انسان دراثر كسب تجربه.
عوامل مؤثر در یادگیری عبارتند از : 1- آمادگی جسمانی ـ عقلانی ـ عاطفی فراگیرـ 2- تجربیات گذشته. 3- شرایط و محیط یادگیری 4- فعالیت یادگیرنده. 5- محرك (نیازهای اساسی مثل تعلق به گروه ـ ابراز خود ـ امنیت ـ میل و رغبت و علایق . 6- انگیزه و هدف. 7- روش تدریس معلم. 8- تمرین و تكرار. 9- تقویت و یادگیری. 10- استفاده از تكنولوژی آموزشی در جریان تدریس
نارسایی در حواس، هدف معلم از هر گونه تدریس یا آموزش اینست كه یادگیری دانشآموزان را برانگیزد، آسان سازد، سرعت بخشد و راهنمایی كند، بنابراین معلم نباید تصور كند كه بار آموزش كلاٌ بر دوش اوست و دانشآموزان جز گوش كردن و اجرا كردن وظیفه ای ندارند بلكه معلم بیشتر نقش راهنمایی یادگیری را خواهد داشت و مسئولیت یادگیری به عهده دانشآموزان است. تمرینات زیر بیانگر روش هائی است كه میتواند در كمك به فراگیری نوشتن كودكان مفید باشد. 1- تمرینات روی تابلو. 2- پرورش حركات نوشتن. 3- حالت نشستن در موقع نوشتن. 4- وضعیت كاغذ. 5- گرفتن صحیح مداد موقع نوشتن. 6- الگوها و قالبها. 7- ترسیم از روی مدل. 8- ترسیم بین خطوط. 9- نقطه چین. 10- ترسیم یا كاهش. 11- كاغذ خط دار. 12- خطوط معیار. 13- حروف ساده به مشكل. 14- راهنمائی شفاهی. 15- كلملات و جملات، كه بیشتر این موارد در بنویسیم پایه اول مشهود است .
مهارت خواندن در پایه اول و دوم و مهارت نوشتن در دوره ابتدائی دارای 2 دوره است. 1- دورة آمادگی. 2- دوره آموزش خواندن پایه .
الف : دوره آمادگی كه به دو هدف عمده اختصاص دارد. اهداف مربوط به زبان گفتاری، اهداف مربوط به زبان نوشتاری، تقویت و اصلاح زبان گفتاری .
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
دیس پپسی یك نشانگان گوارشی است كه با تركیبی از درد شكمی و شكایاتی غیر از درد مشخص می شود. درد عموماً در بخش مركزی قسمت فوقانی شكم لوكالیزه می شود و ماهیت آن با درد ناشی از سایر سندرومهای گوارشی نظیر بیماری رفلاكس معده – مروی (GERD) و سندروم روده تحریك پذیر (IBS) متفاوت است (1).
تعریف دیگری كه برای دیس پپسی مطرح است تعریفی است كه Barbara etal از آن استفاده كرده اند و بدین صورت است كه علایم دورهای یا پایدار شكمی، معمولاً در ارتباط با غذاخوردن، كه بیماران یا پزشكان معتقدند كه به علت ناراحتی در قسمت برگزیمال دستگاه گوارش ایجاد شده است اصطلاح دیس پپسی عملكردی ممكنست برای بیمارانی به كار رود كه این نوع از علایم را نشان می دهند و هیچ پروسه بیماری قابل توجهی در آنها شناخته نشده است (23).
این ستدروم دارای میزان شیوعی برابر با 50 درصد در جمعیت عمومی است و می تواند در نتیجه بیماریهای ارگانیك، سیستمیك و متابولیك متعددی به وجود آید، ولی در اغلب مواقع زمینه ای كه توجیه كننده ایجاد بیماری باشد، حتی پس از ارزیابی های دقیق و گسترده مشخص نمی شود در چنین مواقعی از عنوان دیس پپسی عملكردی (Functional Dyspepsia) استفاده می شود (2 و 1).
در این بیماری آنچه بیمار را آزار می دهد علاوه بر درك ماهیت آن عنوان شد، مسائلی نظیر نفخ، تهوع، سیری زودرس، احساس پری شكم، بلی اشتهایی، سوزش سردل و اروغ زدن هستند كه می توانند با یا بدون ارتباط با صرف غذا باشند (1).
مكانیسم هایی كه در حال حاضر برای توجیه Functional Dyspepsia درنظر گرفته می شوند به سه دسته تقسیم می شوند (a التهاب مخاط دستگاه گوارش (b حساسیت بیش از حد (Hypersensitivity) و اختلالات حركتی دستگاه گوارش (Dysmatility) (3 و 1).
در هر حال تنوع نشانه ها و علائم، مطرح كننده وجود مكانیسم های متعدد پاتولوژیك زمینه ای در دیس پپسی عملكردی است بر اساس مكانیسم های احتمالی زمینه ای، دیس پپسی به دو زیرگروه تقسیم می شود كه این دو زیرگروه در مطالعات و گزارشهای مختلف با نامهای متفاوتی عنوان شده اند، ولی در همة آنها اساس تئوری بر اساس تقسیم بندی تقریباً یكسان است این دو زیرگروه عبارتند از: دیس پپسی بدون زخم و دیس پپسی همراه با زخم.
دیس پپسی بدون زخم با نامهای عملكردی (Functional)، ایدیوپاتیك، essential و دیس پپسی اولیه نیز معرفی شده است.
دیس پپسی همراه زخم با عناوینی چون دیس پپسی دارای علت مشخص و دیس پپسی ثانویه مترادف است (6 و 5 و 4 و 1).
انواع دیس پپسی
در 40 درصد از بیماران مبتلا به دیس پپسی می توان یك علت ارگانیك برای توجیه علائم پیدا كرد در این حالت دیس پپسی از نوع ثانویه و دیس پپسی دارای علت مشخص نامیده می شود. (5)
شایعترین بیماریهای ارگانیك كه منجر به دیس پپسی می شوند عبارتند از, اولسرپپتیك (در معده یا اثنی عشر) بیماری رفلاكس معده – مری (GERD)، كانسر معده، گاستروپارزی، كوله لیتیازیس، پانكراتیت حاد یا مزمن، بیماریهای كه منجر به سوء جذب می شوند، انگلهای روده ای، ضایعات ایسكیمیك روده ای و سرطانهای شكمی خصوصاً پانكراس (4).
در حدود 60 درصد از مبتلایان به دیس پپسی، ارزیابیهای متعدد، به كشف عامل توجیه كننده علایم بیمار نمی انجامد. در چنین مواردی، دیس پپسی عملكردی، ایدیوپاتیك، اویله یا بدون زخم می نامند (6 و 1). این نوع دیس پپسی به صورت وجود درد و احساس ناراحتی مزمن برای حداقل یك ماه تعریف می شود ناراحتی های شكمی می توانند سیری زودرس، نفخ شكمی بعد از صرف غذا و تهوع، استفراغ و سایر علایم غیراختصاصی باشند. شكایت باید در دورههای زمانی قابل توجهی وجود داشته باشند، بدون اینكه شواهد بالینی و پاراكلینیكی اعم از آزمایشات بیوشیمی، اندوسكوپی، سونوگرافی و غیره منجر به بافته شدن یك بیماری ارگانیك توجیه كننده علایم شوند. البته، حتی با درنظرگرفتن این خصوصیات، هوز هم بین شكایات مربوط به دیس پپسی و علایم و نشانه های سندروم روده تحریك پذیر همپوشانی و تداخل وجود دارد. (7)
دیس پپسی بدون زخم خود به چهار دسته تقسیم میشوند این چهار دسته عبارتند از: دیس پپسی زخم مانند (ulcer like)، رفلاكس مانند (Reflux like)، اختلال حركتی مانند (Dysmotility like) و نوع غیراختصاصی (5).
این تقسیم بندی بر اساس شكایت عمدة بیمار است به این صورت كه در نوع زخم مانند شكایت اصلی بیمار، درد اپی گاستر است شكایتی كه به طور عمده در بیماری اولسرپپتیك هم وجود دارد.
دیس پپسی رفلاكس مانند، با سوزش سر دل (Huitvuros)، رگورژیتاسیون محتویات معده در داخل مری، و یا هر دو، بدون وجود شواهد آندوسكوپیك واضح به نفع وجود مخاط بارت یا ازوفاژیت مشخص می شود. در دیس پپسی اختلال حركتی مانند (Dxysmotulity)، تهوع و استفراغ، سیری زودرس، نفخ و احساس سنگینی شكم شكایت غالب است.
در صورتی كه بیمار مشخصات هیچ یك از گروههای فوق را نداشته باشد یا بیمار تركیبی از علایم فوق را دارا باشد دیس پپسی از نوع غیراختصاصی (Non Specific) است. (7 و 5)
بین 40 تا 80 درصد از بیماران ممكن است شكایاتی را داشته باشند كه به دو زیرمجموعه یا حتی بیشتر تعلق دارند به علاوه، شكایات، با گذشت زمان تغییر می كنند.
البته لازم به ذكر است كه بر طبق آزمونهای انجام شده فقط وجود یا عدم وجود یك علامت یا مجموعه ای از علایم دیس پپسی كمكی به تقسیم بندی بیماران بر اساس تابلوی پاتوفیزیولوژیكی آنها نمی كند درحالیكه جنس مونث، وزن كم بدون و پری متوسط تا شدید سر دل بعد از غذا یا استفراغ بعد از غذا نشانه های احتمالی gostic Motor abnamalties هستند (179.
فرضیه های متعددی برای توجیه بروز علایم و نشانه های دیس پپسی بدون زخم عنوان شده كه مهمترین آنها ذكر می شوند. برطبق یك فرضیه، افزایش سطوح ترشح اسید معده یا افزایش اسید معده یا افزایش حساسیت به اسید و یا هر دو مكانیسم عامل ایجاد شكایت مربوط به دیس پپسی می باشند (3). فرضیه اختلال حركتی، این پیشنهاد را مطرح می سازد كه اختلالات حركتی دستگاه گوارش فوقانی نظیر، رفلكس معده – مری (GERD)، گاستروپارزی، اختلالات حركتی روده كوچك یا دیس كنزی صفراوی سبب بروز علایم و شكایات دیس پپسی می شوند، اختالالات حركتی معده، به وسیله مطالعات سینتوگرافی تخلیه معده، الكتروگاستروگرافی و مانومتری آنترودئودنال در 25 تا 60 درصد از بیماران مبتلا به دیس پپسی بدون زخم ثابت شده است (6 و 5 و 3).
گاستریت ناشی از ویروس، التهابات عفونی ناشی از هلیكوباكترپیلوری و «عدم تحمل غذایی» كه بر اثرات آلرژیك یا پاسخ های ترشحی وابسته به مواد غذایی خاصی تكیه می كند، از دیگر فرضیه های مطرح شده هستند (8).
آنچه اهمیت دارد، توجه این موضوع است كه تغییرات سطوح ترشح اسید، یا اختلالات حركتی، ممكنست ثانویه به عامل اتیولوژیك دیگری باشند. به بیان دیگر، باید این احتمال را در نظر داشت كه اختلالات مذكور، در سیر بیماری پدید آیند و معلول عامل اتیولوژیك باشند نه اینكه عامل ایجاد بیماری.
فرضیة تشدید گیرنده های احشایی، بر اساس این باور است كه شكایات دیس پپسی به علت افزایش پاسخ به تحریكات فیزیكی نظیر فشار ناشی از دیستانسیون و تحریكات روانی می باشد (5).
بالاخره فرضیه روانی، بر اثرات اختلالات روانی در بروز شكایات گوارشی تكیه میكند و افسردگی و اضطراب یا اختلالات سایكوسوماتیك را منشاء اولیه بیماری می دانند (5 و 1).
گزارش شده است كه بیماران مبتلا به دیس پپسی عملكردی بیشتر دچار اضطراب neurotucisme و افسردگی نسبت به جامعه سالم هستند توانایی این افراد برای مطابقت با عوامل استرس زا ممكنست ناكامل بوده و راهی كه برای كنار آمدن با عوامل استرس زا انتخاب می كنند ممكن است بر علایم آنها تأثیر بگذارد (23).
اعتقاد به فشار روانی دیس پپسی تا آنجا پیش رفته است كه برخی از صاحب نظران دیس پپسی بدون زخم را، دیس پپسی عصبی (Nerrous Dyspepsia) نامیده اند (10).
در مطالعاتی كه در این زمینه صورت گرفته، اختلالات روانی از قبیل اضطراب و افسردگی در مبتلایان به دیس پپسی نسبت به افراد سالم به نسبت بیشتری وجود داشته است و این حالت، مستقل از وجود شكایت بوده است هرچند ذكر شده كه این ارتباط از نظر بالینی ممكن است چندان معنی دار نباشد (10)
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
ثانیاً: «افراد در عمل تا چه میزان به تعریف اسمی واژه «باحجاب» نزدیك می شوند؟»
اهمیت مسئله:
قدر مسلم تفاوت تعاریف قراردادی و تحلیلی افراد از واژه «باحجاب» دو گونه مسئله رابرای ما متصور میسازد:
اول اینكه تعاریف دینی موجود از واژه «باحجاب» همگی قابل اجرا و مناسب بوده اما نظام اجتماعی و فرهنگی جامعه، طی مراحل جامعهپذیری افراد به درستی نتوانسته این تعاریف را در میان افراد درونی سازد. و یا نظام هنجارساز جامعه دارای عملكرد ضعیفی بوده است به گونهای كه سایر منابع هنجارساز (داخلی یا خارجی) دست به هنجارسازی و ارایه تعاریف جایگزین در این باره زدهاند.
دوم اینكه این تعاریف قراردادی و دینی آن طور كه باید و شاید مطابق ضرورتها و نیازمندیهای زمان و مكان از متون دینی استخراج نشده و لذا افراد، خود، دست به تغییراتی در این تعاریف زدهاند تا آن را با شرایط روز خود منطبق سازند.
هریك از مفروضات بیان شده كه درست باشد نیازمند بكارگیری تدابیر مناسب در جهت همسانسازی نظام كنش افراد و نظام هنجاری جامعه می باشد تا شاهد كاهش انسجام و یگانگی در جامعه نباشیم.
اهداف تحقیق:
هدف از انجام این تحقیق كه با دو روش “اسنادی” و پیمایشی صورت می پذیرد یافتن پاسخهایی مناسب به سوالات تحقیق است. همچنین یافتن این پاسخها میتواند ما را در رسیدن، نگاهی واقع بینانه نسبت به بخشی از مسئله اجتماعی «بدحجابی» یاری دهد.
تعریف مفاهیم:
تعریف اسمی: تعریف اسمی تعریفی است كه طی آن معنی یك واژه به وسیله صفات مشخصی به طور قراردادی تعیین گردد. (رفیع پور، كندوكاوها وپنداشتهها)
این تعاریف قراردادی است و به همین دلیل چیزی درباره واقعیت بیان نمی كند و لذا نه درست هستند و نه غلط.(همان)
تعریف تحلیلی: گاهی لازم است معانی واژههای مورد استفاده (مثلاً در یك پرسشنامه) را قبلاً بررسی كرده و معانی معمول آن واژهها را در گروه یا جامعه مورد نظر تعیین نمود. اینگونه بررسی و تعیین معانی را “همپل”، «تحلیل معنی» و اوپ ، «تعریف تحلیلی» می نامد و تفاوت آن با تعریف اسمی در این است كه تحلیل معنی یا تعریف تحلیلی یك امر قراردادی نیست بلكه یك امر تحقیقی است. یعنی به صورت تجربی بررسی میشود كه فلان واژه در بین افراد یك جامعه دارای چه معنی یا معانی است و لذا در تعریف تحلیلی برعكس تعریف اسمی درباره یك امر واقع (واقعیت) صحبت می شود. (همان)
تعریف اسمی واژه «با حجاب»: دکتر مطهری در کتاب حجاب خود پس از بررسی آیات و روایات و تفاسیر گوناگون به این تعریف می رسد: «برای زن پوشانیدن چهره و دستها تا مچ واجب نیست. حتی آشكار بودن آرایشهای عادی و معمولی كه در این قسمتها وجود دارد نظیر سورمه و خضاب كه معمولاً زن از آنها خالی نیست و پاك كردن آنها یك عمل فوقالعاده به شمار میرود نیز مانعی ندارد». پس «با حجاب» بودن یعنی مطابقت با این ویژگیها.
تعریف تحلیلی واژه «با حجاب» : این تعریف شامل آن تعریفی میشود كه افراد جامعه آماری به صورت نظری آن را عنوان می كنند و همینطور در عمل آن را انجام میدهند.
فصل دوم
پیشینه تحقیق
در این فصل تلاش میشود تا حاصل تحقیقات انجام شده در رابطه با این موضوع كه تاكنون انجام شده و نتایج آن قابل استفاده و رهگشا در انجام این تحقیق میباشد گردآوری و ارایه گردد:
در این پیمایش با نمونههایی كه از سه كشور «مصر» ، «ایران» و «اردن» گرفته شده است به باورهای دینی دینداری، هویت ملی و ایستارها
نسبت به فرهنگ غرب، خانواده و روابط جنسیتی تحلیل و مقایسه شده است.
نتیجه اصلی كه ایشان از تحقیق خود میگیرند این است كه «ماهیت رژیم حاكم» یك عامل مهم برای اختلاف جهان بینی مردم این سه كشور است. بین این سه كشور حكومت ایران، «حكومت تئوكراسی» و «دین سالاری» است. حكومتهای مصر و اردن و خصوصاً حكومت مصر، سكولار است. به جهت اینكه این حكومتها در درجات متفاوتی از اقتدار طلبی هستند، گروههای مخالف بیانات فرهنگی خود را در واكنش به جهت گیریهای فرهنگی رژیمهایشان تنظیم می كنند. به همین علت در ایران جایی كه جامعه تحت تسلط رژیم كاملاً دینی اداره شده است مردم كمتر دینی. كمتر ضد غرب، بیشتر سكولار و بیشتر هوادار ارزشهای مدرنیسم هستند تا مردم مصر و اردن كه حكومتشان سكولار و به طور قطعی هوادار غرب است.
پژوهشگران مذكور معتقدند یافتههای تجربی آنها با پژوهشهای تاریخی موجود همخوانی دارد. شواهد تاریخی متعدد حاكی از آن است كه جهتگیریها و خط مشیهای فرهنگی دولت نقش تعیینكنندهای در روند فرهنگی جامعه دارد.
ایشان موارد مختلفی را از تاریخ كشورهای اسلامی ذكر میكنند كه در آنها مداخله فرهنگی حكومتهای سكولار با ایدئولوژی تهاجمی، سبب سیاسی شدن دین و شكلگیری بنیادگرایی اسلامی شده است.
تحقیق مورد بحث علاوه بر نتایجی در مورد اختلاف جهان بینی مردم این سه كشور اسلامی به نتایجی هم در مورد اختلاف جهان بینی مردم در هر یك از این سه كشور میرسد. در این مورد نتایج به دست آمده حاكی از آن است كه عوامل تعیین كننده عبارتند از: تنوعی از صفات اجتماعی پاسخگو مانند پایگاه اجتماعی، اقتصادی، جنس و سن و تحصیلات؛ كه سن و تحصیلات نشانههای خوبی برای راستای تغییر فرهنگی هستند.
در عین حال تحصیلات اثر قابل ملاحظهتری روی دیدگاههای فردی دارد. تأثیر متغیر سن و تحصیلات در این سه كشور یكسان نیست. در ایران پاسخگویان جوانتر و دارای تحصیلات بالاتر بیشتر ملیگرا بیشتر سكولار و كمتر دینی هستند. در مصر و اردن این اثرات (تأثیر سن و تحصیلات روی دین) قابل توجه و مشخص نیست. جالب است كه در هر سه كشور سطح تحصیلات با اعتماد به مسجد و اعتماد به دولت رابطه معكوس دارد.
پژوهشگران با قدری احتیاط نتیجه میگیرند كه معنی این رابطه منفی در ایران سكولاریسم بیشتر و دینداری كمتر است ولی در اردن و مصر تلاش دینی بیشتر را میفهماند.
محقق میخواهد به این سوال پاسخ دهد كه آیا تأثیر تحصیلات تنها بر افراد تحصیل كرده است یا اینكه دامنه نفوذ آن به فرزندان آنها نیز كشیده خواهد شد؟
نتایج تجربی بیانگر آن است كه دینداری فرزندان خانوادههای تحصیل كرده به نسبت دیگران از میزان ضعیفتری برخوردار است. ولی در هر صورت متوسط دینداری در جامعه ایران بالا و نزد این خانوارها هم بالاتر از متوسط مقیاس دینداری بوده است.
این پژوهش میكوشد به این سوال اساسی پاسخ گوید كه باورها و ارزشهای دین در این روایات رسمی و سنتی آن تحت تأثیر فرهنگ دانشگاه چه سمت و سویی پیدا میكنند؟ و در جریان این چالش چه باورها و ارزشهایی به عنوان راه حل چالش مورد پذیرش افراد قرار میگیرد یا قابلیت پذیرش بیشتری مییابند؟
در باب دین ورزی در این تحقیق مولفههای گوناگونی مورد توجه قرار گرفته است كه مهمترین آنها عبارتند از: «راه شناخت خدا» ، «جهان بینی»، «نگاه افراد به دین» (سنتی، تجربه درونی، مادی گرایانه، عقل گرایانه). «تلقی افراد از كاركرد معرفت شناختی دین»، «جایگاه روحانیت در دین» ، «مناسك گرایی» ، «تكثرگرایی»، «تفسیرپذیری سكولاریزاسیون».
ابعاد دین در این پژوهش براساس مولفههایی نوع بندی شده كه در ارتباط با بحث ارزشها و باورهای علم قرار میگیرند. برخی از مهمترین یافتههای این پژوهش را به این شرح میتوان خلاصه كرد:
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
ثانیاً: «افراد در عمل تا چه میزان به تعریف اسمی واژه «باحجاب» نزدیك می شوند؟»
اهمیت مسئله:
قدر مسلم تفاوت تعاریف قراردادی و تحلیلی افراد از واژه «باحجاب» دو گونه مسئله رابرای ما متصور میسازد:
اول اینكه تعاریف دینی موجود از واژه «باحجاب» همگی قابل اجرا و مناسب بوده اما نظام اجتماعی و فرهنگی جامعه، طی مراحل جامعهپذیری افراد به درستی نتوانسته این تعاریف را در میان افراد درونی سازد. و یا نظام هنجارساز جامعه دارای عملكرد ضعیفی بوده است به گونهای كه سایر منابع هنجارساز (داخلی یا خارجی) دست به هنجارسازی و ارایه تعاریف جایگزین در این باره زدهاند.
دوم اینكه این تعاریف قراردادی و دینی آن طور كه باید و شاید مطابق ضرورتها و نیازمندیهای زمان و مكان از متون دینی استخراج نشده و لذا افراد، خود، دست به تغییراتی در این تعاریف زدهاند تا آن را با شرایط روز خود منطبق سازند.
هریك از مفروضات بیان شده كه درست باشد نیازمند بكارگیری تدابیر مناسب در جهت همسانسازی نظام كنش افراد و نظام هنجاری جامعه می باشد تا شاهد كاهش انسجام و یگانگی در جامعه نباشیم.
اهداف تحقیق:
هدف از انجام این تحقیق كه با دو روش “اسنادی” و پیمایشی صورت می پذیرد یافتن پاسخهایی مناسب به سوالات تحقیق است. همچنین یافتن این پاسخها میتواند ما را در رسیدن، نگاهی واقع بینانه نسبت به بخشی از مسئله اجتماعی «بدحجابی» یاری دهد.
تعریف مفاهیم:
تعریف اسمی: تعریف اسمی تعریفی است كه طی آن معنی یك واژه به وسیله صفات مشخصی به طور قراردادی تعیین گردد. (رفیع پور، كندوكاوها وپنداشتهها)
این تعاریف قراردادی است و به همین دلیل چیزی درباره واقعیت بیان نمی كند و لذا نه درست هستند و نه غلط.(همان)
تعریف تحلیلی: گاهی لازم است معانی واژههای مورد استفاده (مثلاً در یك پرسشنامه) را قبلاً بررسی كرده و معانی معمول آن واژهها را در گروه یا جامعه مورد نظر تعیین نمود. اینگونه بررسی و تعیین معانی را “همپل”، «تحلیل معنی» و اوپ ، «تعریف تحلیلی» می نامد و تفاوت آن با تعریف اسمی در این است كه تحلیل معنی یا تعریف تحلیلی یك امر قراردادی نیست بلكه یك امر تحقیقی است. یعنی به صورت تجربی بررسی میشود كه فلان واژه در بین افراد یك جامعه دارای چه معنی یا معانی است و لذا در تعریف تحلیلی برعكس تعریف اسمی درباره یك امر واقع (واقعیت) صحبت می شود. (همان)
تعریف اسمی واژه «با حجاب»: دکتر مطهری در کتاب حجاب خود پس از بررسی آیات و روایات و تفاسیر گوناگون به این تعریف می رسد: «برای زن پوشانیدن چهره و دستها تا مچ واجب نیست. حتی آشكار بودن آرایشهای عادی و معمولی كه در این قسمتها وجود دارد نظیر سورمه و خضاب كه معمولاً زن از آنها خالی نیست و پاك كردن آنها یك عمل فوقالعاده به شمار میرود نیز مانعی ندارد». پس «با حجاب» بودن یعنی مطابقت با این ویژگیها.
تعریف تحلیلی واژه «با حجاب» : این تعریف شامل آن تعریفی میشود كه افراد جامعه آماری به صورت نظری آن را عنوان می كنند و همینطور در عمل آن را انجام میدهند.
فصل دوم
پیشینه تحقیق
در این فصل تلاش میشود تا حاصل تحقیقات انجام شده در رابطه با این موضوع كه تاكنون انجام شده و نتایج آن قابل استفاده و رهگشا در انجام این تحقیق میباشد گردآوری و ارایه گردد:
در این پیمایش با نمونههایی كه از سه كشور «مصر» ، «ایران» و «اردن» گرفته شده است به باورهای دینی دینداری، هویت ملی و ایستارها نسبت به فرهنگ غرب، خانواده و روابط جنسیتی تحلیل و مقایسه شده است.
نتیجه اصلی كه ایشان از تحقیق خود میگیرند این است كه «ماهیت رژیم حاكم» یك عامل مهم برای اختلاف جهان بینی مردم این سه كشور است. بین این سه كشور حكومت ایران، «حكومت تئوكراسی» و «دین سالاری» است. حكومتهای مصر و اردن و خصوصاً حكومت مصر، سكولار است. به جهت اینكه این حكومتها در درجات متفاوتی از اقتدار طلبی هستند، گروههای مخالف بیانات فرهنگی خود را در واكنش به جهت گیریهای فرهنگی رژیمهایشان تنظیم می كنند. به همین علت در ایران جایی كه جامعه تحت تسلط رژیم كاملاً دینی اداره شده است مردم كمتر دینی. كمتر ضد غرب، بیشتر سكولار و بیشتر هوادار ارزشهای مدرنیسم هستند تا مردم مصر و اردن كه حكومتشان سكولار و به طور قطعی هوادار غرب است.
پژوهشگران مذكور معتقدند یافتههای تجربی آنها با پژوهشهای تاریخی موجود همخوانی دارد. شواهد تاریخی متعدد حاكی از آن است كه جهتگیریها و خط مشیهای فرهنگی دولت نقش تعیینكنندهای در روند فرهنگی جامعه دارد.
ایشان موارد مختلفی را از تاریخ كشورهای اسلامی ذكر میكنند كه در آنها مداخله فرهنگی حكومتهای سكولار با ایدئولوژی تهاجمی، سبب سیاسی شدن دین و شكلگیری بنیادگرایی اسلامی شده است.
تحقیق مورد بحث علاوه بر نتایجی در مورد اختلاف جهان بینی مردم این سه كشور اسلامی به نتایجی هم در مورد اختلاف جهان بینی مردم در هر یك از این سه كشور میرسد. در این مورد نتایج به دست آمده حاكی از آن است كه عوامل تعیین كننده عبارتند از: تنوعی از صفات اجتماعی پاسخگو مانند پایگاه اجتماعی، اقتصادی، جنس و سن و تحصیلات؛ كه سن و تحصیلات نشانههای خوبی برای راستای تغییر فرهنگی هستند.
در عین حال تحصیلات اثر قابل ملاحظهتری روی دیدگاههای فردی دارد. تأثیر متغیر سن و تحصیلات در این سه كشور یكسان نیست. در ایران پاسخگویان جوانتر و دارای تحصیلات بالاتر بیشتر ملیگرا بیشتر سكولار و كمتر دینی هستند. در مصر و اردن این اثرات (تأثیر سن و تحصیلات روی دین) قابل توجه و مشخص نیست. جالب است كه در هر سه كشور سطح تحصیلات با اعتماد به مسجد و اعتماد به دولت رابطه معكوس دارد.
پژوهشگران با قدری احتیاط نتیجه میگیرند كه معنی این رابطه منفی در ایران سكولاریسم بیشتر و دینداری كمتر است ولی در اردن و مصر تلاش دینی بیشتر را میفهماند.
محقق میخواهد به این سوال پاسخ دهد كه آیا تأثیر تحصیلات تنها بر افراد تحصیل كرده است یا اینكه دامنه نفوذ آن به فرزندان آنها نیز كشیده خواهد شد؟
نتایج تجربی بیانگر آن است كه دینداری فرزندان خانوادههای تحصیل كرده به نسبت دیگران از میزان ضعیفتری برخوردار است. ولی در هر صورت متوسط دینداری در جامعه ایران بالا و نزد این خانوارها هم بالاتر از متوسط مقیاس دینداری بوده است.
این پژوهش میكوشد به این سوال اساسی پاسخ گوید كه باورها و ارزشهای دین در این روایات رسمی و سنتی آن تحت تأثیر فرهنگ دانشگاه چه سمت و سویی پیدا میكنند؟ و در جریان این چالش چه باورها و ارزشهایی به عنوان راه حل چالش مورد پذیرش افراد قرار میگیرد یا قابلیت پذیرش بیشتری مییابند؟
در باب دین ورزی در این تحقیق مولفههای گوناگونی مورد توجه قرار گرفته است كه مهمترین آنها عبارتند از: «راه شناخت خدا» ، «جهان بینی»، «نگاه افراد به دین» (سنتی، تجربه درونی، مادی گرایانه، عقل گرایانه). «تلقی افراد از كاركرد معرفت شناختی دین»، «جایگاه روحانیت در دین» ، «مناسك گرایی» ، «تكثرگرایی»، «تفسیرپذیری سكولاریزاسیون».
ابعاد دین در این پژوهش براساس مولفههایی نوع بندی شده كه در ارتباط با بحث ارزشها و باورهای علم قرار میگیرند. برخی از مهمترین یافتههای این پژوهش را به این شرح میتوان خلاصه كرد:
در تحقیقاتی كه در ذیل عنوان كلی فوق و یا به عنوان جزیی از یك مفهوم كلیتر در سالهای اخیر صورت پذیرفته نكته مهمی مشاهده میشود، در مورد عرصه مناسكی دین به خصوص مناسكی كه بخش زیادی از آن جنبه جمعی دارد و با تعامل و پیوند با دیگران همراه است، تعاملات و پیوندهایی كه در خلال آن اجتماع دینی تداوم مییابد با این واقعیت جدید در جامعه ایران مواجه میشویم كه نوعی تحول از سمت دین و مناسك جمعی به سوی فردگرایی در دین مشهود است.
محقق پیش بینی میكند با رشد تجدد و افزایش سطح توسعه یافتگی عرصه دین فردی در بخشهایی از جامعه گسترش بیشتری یابد كه با توجه به گسترش مولفه اصلی آن یعنی تحصیلات در سالهای آتی انتظار توسعه بیشتر آن میرود. (رجبزاده، 1380)
در مورد مویسر در امر حجاب عبارتی با این مضمون مطرح شده است: «بیرون بودن مویسر اززیر روسری، مقنعه یا چادر مانعی ندارد» ؛ 6/46 درصد با این عبارت كاملاً مخالف ، 3/21 درصد مخالف و 2/22 درصد موافق یا كاملاً موافق بودهاند.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده پایان نامه درج نمی شود
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
خلاصه پژوهش
پژوهش فوق بررسی مقایسه ای هوش هیجانی كودكان كار و خیابان و كودكان عادی شهر تهران كه سن آنها بین 10 تا 15 سال است و به صورت در دسترس مورد سنجش قرار گرفته اند. محقق در این پژوهش با توجه به الگوی مایرو سالوری (1990) مصاحبهای را به صورت ساخت وار و باز پاسخ طراحی كرده كه شامل پنج حیطه بود (خودانگیزی، خودآگاهی ادارة هیجانها هم حسی و تنظیم روابط). برای تجزیه و تحلیل از روش مانوتینی یو كه روش های ناپاراستریك است استفاده شده و چون روش متقنی برای جمع نمرات كسب شده یافته نشد نمرات دو گروه در پنج حیطه با هم مقایسه شد. و در آخر تفاوت معناداری بین هوش هیجانی كودكان عادی و كودكان كار و خیابان دیده نشد.
فصل اول
پرسش پژوهش
آیا هوش هیجانی كودكان كار و خیابان تفاوت معناداری با كودكان عادی 10 تا 15 سال دارد؟
فرضیه پژوهش
هوش هیجانی كودكان كار و خیابان تفاوت معناداری با هوش هیجانی كودكان عادی دارد.
اهداف پژوهش:
1-توصیف هوش هیجانی (EQ) كودكان كار و خیابان و عادی.
2-مقایسه تفاوت وش هیجانی (EQ) كودكان كار و خیابان بر اساس میزان معناداری
3-تعیین بالاترین و پایین ترین میزان EQ در این گروه
متغیر پژوهش
متغیر وابسته هوش هیجانی
متغیر مستقل: وضعیت كودك اعم از عادی یا كودك كار و خیابان بودن
تعریف نظری متغیرهای پژوهشی:
هوش هیجانی: هوش هیجانی متشكل از مؤلفه های درون فردی است كه دارای پنج حیطه باشد خودآگاهی ادارة هیجانها خودانگیزی هم حسی و تنظیم روابط (مایر و سالووی 1996)
كودك خیابانی
كودكانی كه عمده وقت خود را بدون مدیریت بزرگسالان در خیابان ها می گذرانند (یونیسف)
كودك عادی:
كودكانی كه از محبت پدر و مادر برخوردارند و تحت سرپرستی آنها در خانه و خانواده زندگی می كنند و می توانند از بیشتر امكانات رفاهی اجتماعی فرهنگی برخوردارند.
هوش هیجانی
نمره ای كه كودك در پاسخ به پنج سؤال باز پاسخ در رابطه با پنج محور خودآگاهی ادارة هیجانها خودانگیزی هم حسی و تنظیم روابط كسب می كند.
كودك خیابانی
در پژوهش حاضر كودكان كار به كودكانی اطلاق می شود كه سطح سنی آنها بین 10 تا 15 سال بوده و برای افراد معاش به شغل هایی نظیر دست فروشی، گل فروشی، فال فروشی، واكس زدن و… اشتغال دارند و اغلب به سرپرست یا بی سرپرست هستند و به طور در دسترس در شهر تهران مورد انتخاب و آزمون قرار گرفت اند.
كودك عادی:
كودكی كه از خانواده و محبت آنها برخوردار است و تحت سرپرستی آنها زندگی میكند و به طور در دسترس در شهر تهران مورد انتخاب و آزمون قرار گرفته اند.
هدف پژوهش:
یكی از بزرگ ترین چالشهای بشری توسعه روابط معنی دار و رضایت در زندگی است. مادامی كه فرد به نیازهای هیجانی خود و دیگران توجهی نكند. ارتباط موثری با افراد نخواهد داشت. اگر فردی درك هیجانی خوبی داشته باشد. می تواند از تغییرات روحیه و درك احساسها بهره میبرد و از چنین دركی برای اداره كردن و كنار آمدن با هیجانها استفاده كند. (پتن به نقل از اعتصامی 82)
با توجه به اهمیت و تأثر وش هیجانی در زندگی و پیشرفت افراد. در این تحقیق بر آن شدیم تا هوش هیجانی را در كودكان كار و خیابان و كودكان عادی مورد بررسی و مقایسه قرار دهیم.
اهمیت موضوع پژوهش
بحث بر سر اهمیت هوش هیجانی پیوند میان عاطف، شخصیت را شامل می شود از دیدگاه ارسطو مشكل انسان در این نیست كه از هیجان برخوردار است، بلكه آنچه اهمیت دارد مناسب بودن هیجان و نحوه ابراز آن است (كلمن 1998)
با توجه به مقوله هوش هیجانی در زندگی روزمره روابط میان فردی و اجتماعی و نقش آن در پیشرفت موفقیت آمیز انسانها و جدید بودن این مقوله و از طرفی تأثیر وضعیت زندگی كودكان در روابط اجتماعی آنها پژوهش حاضر در پی رسیدن به این هدف است كه آیا بین هوش عاطفی كودكان عادی و كودكان كار تفاوت معنی داری وجود دارد یا خیز. زیرا كودكان كار و خیابان به دلیل وضعیت خاص زندگی و شرایطی كه در آن به سر می برند در معرض هیجانهای متفاوتی قرار می گیرند كه گاه ممكن است ویژگیهای درون فردی (خودآگاهی، ادارة هیجانها خود انگیزی هم حسی و تنظیم روابط) را پرورش دهد و گاه باعث سركوب آنها گردد.
فـصل دوم
پیشـینه
پیشینة هوش هیجانی را می توان در ایده و كسلر به هنگام تبیین جنبه های غیر شناختی هوش عمومی جست و جو كرد. وكسلر در صفحه 103 گزارش 1943 خود دربارة هوش می نویسد كوشیده ام نشان دهم كه علاوه بر عوامل هوش عوامل غیر هوشی ویژه ای نیز وجود دارند كه می تواند رفتار هوشمندانه را مشخص كند. نمیتوانیم هوش عمومی را مورد سنجش قرار دهیم. مگر اینكه آزمونها و معیارهایی نیز برای سنجش عوامل غیر هوشی در بر داشته باشند. وكسلر در كارهای خود به تلاشهای دال حسی به سنجش حیات غیر شناختی هوش نیز اشاره كرده است. نتیجه كوشش های دال در مقیاس رشد اجتماعی وایلند منعكس است.
پیر (1984) نیز بر این باور بود كه تفكر هیجانی بخشی از تفكر منطقی است و به این نوع تفكر یا به معنای كلی تر هوش، كمك می كند. روان شناس دیگری نظیر مایر (1993) و سالووی نیز پژوهش های خود را بر جنیه های هوشی هیجانی متمركز كردهاند (جلالی 1381) پیش از 1990 پاین (1968) برای نخستین بار واژه هوش هیجانی را به كار برد و چنین نوشت:
یكی از دلایلی كه بسیاری از پژوهشگران در حال حاضر هوش هیجانی را مورد مطالعه قرار می دهد. این است كه افرادی هوش هیجانی
بالایی دارند در برخی جنبه های از دیگر افراد جامعه مؤثرترند.
هوش هیجانی، احساس و تفكر را به كار می گیرد و موفقیت افراد را به زندگی بهترین نحو پیش بینی می كند (بس 1996 و هنگ 1996 به نقل از مایر سالوی و كارسو 2000)
شایان ذكر است كه ایده هوش هیجانی پس از 50 سال بار دیگر توسط گاردنر (1983) استاد روان شناس دانشگاه هاروارد دنبال شد. وی هوش را مشتمل بر ابعاد گوناگونی چون زبانی، موسیقیایی، منطقی ریاضی جسمی میان فردی و درون فردی می داند. گاردنر وجوه شناختی مختلفی را با عناصر از هوش شناختی یا به گفته خودش شخصیتی تركیب كرده است. بعد غیر شناختی مورد نظر او مشتمل بر دو مؤلفه كلی است كه وی آنها را با عناوین استعدادهای درونی و مهارت های میان فردی معرفی میكند. به نظر گاردنر هوش هیجانی متشكل از دو مولفه هوش درون فردی و هوش میان فردی است.
طی یافته های كلمن (1998) سالووی و مایر (1990) اولین تعریف رسمی از هوش هیجانی مطرح می شود. در همان سال نیز مایر و سالوی همراه با دی پائولو اولین آزمون توانایی های هوش و هیجانی را به ثبت رساندند یك آزمون توانایی به جای اتكا به گردش دادن شخصی توانایی ها. توانایی های واقعی را می سنجد از آن پس از هر كسی در زمینه تحول مفهوم هیجانی به عنوان هوش حقیقی شناخته شده اند.
بار آن هوش غیر شناختی را عامل مهمی در تعیین توانمندی افراد برای كسب موفقیت در زندگی تلقی می كند و آن را با سلامت عاطفه- یعنی وضعیت روانی یعنی و در مجموع سلامت هیجانی- در ارتباط مستقیم می بیند. بار آن برای اولین بار بهره هیجانی (EQ) را در برابر IQ كه اصطلاح شناخته شده و مقیاسی برای سنجش هوش شناختی است مطرح كرد و از سال 19810 به تدوین پرسشنامه بهره هوش هیجانی EQ و توصیف كمی هوش شناختی تنها شاخص عمده برای پیش بینی موفقیت فرد نیست.
هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی دست كه نشان می دهد دقت گزارش های هیجانی افراد چقدر متفاوت است و درك دقیق تر هیجان چگونه منجر به حل بهتر مسئله هیجانی در زندگی فرد می شود در واقع هوش هیجانی توانایی درك و ابراز هیجان ذهن و فهم و استدلال هیجان و نظم دادن به هیجان خود و دیگران است (مایر و سالووی 1997)
هوش هیجانی آگاهی از احساس ها و استفاده از آن برای تماسی تصمیم های مناسب به زندگی و همچنین توانایی تحمل كردن ضربه های روحی و مهار آشفتگی های روحی است و به عبارت دیگر هوش هیجانی نوعی مهارت اجتماعی است یعنی با مردم كنار آمدن مهار احساس ها و رابطه با انسان ها و توانایی ترغیب یا راهنمایی دیگران (به نقل از علی حسین وفایی صفتی 1381-1380) هوشیاری هیجانی غیر مهارت در كنترل هیجانها به طوری كه تعادل بین هیجانها و منطق را به نحوی افزایش دهد كه فرد به شادكامی دراز مدت دست یابد (همین 1996)
عامل هوش عاطفی نوعی از با هوش بودن است. از دیدگاه روزبرگ (1992) هوش عاطفی از دو مؤلفه بینش فرد و استعداد فطری همدلی تشكیل شده است.
مؤلفه اول: بینش فردی در همة موقعیت ها و به طور حتم در تمام مراحل حل مسئله، تصمیم گیری و یا انجام تكلیف یادگیری شایان اهمیت است.
مؤلفه دوم: به هنگام انجام وظیفه و یا موقعیتی خاص در رابطه با دیگران ضرورتی یا به شكلی است كه در چنین موقعیتی رابطه ای متقابل میان ما و دیگران وجود دارد. با وجود این احساس همدلی حتی در صورت عدم حضور فیزیكی دیگران می تواند مؤلفهای ضروری و حساس باشد.
مثلاً: وقتی برای كسی یا از جانب كسی مطلبی می نویسیم شناخت مخاطب یقیناً بر اساس احساس همدلی نسبی در برقراری ارتباط اثر بخشی عاملی ضروری است. (حسین ئفایی صنعتی 81)
مایر و سالووی هوش هیجانی را متشكل از مؤلفه ای درون فردی می دانند كه در پنج حیطه به شرح زیر خلاصه می شود.
1-خودآگاهی[1] : به معنای آگاهی از خویشتن خویش، توان خودنگری و تشخیص دادن احساسات خود به همان گونه ای است كه وجود دارد.
2-اداره هیجانها:[2] به معنای اداره و كنترل هیجانها، كنترل احساسات به روش مطلوب و تشخیص منشأ این احساسات و یافتن راه های اداره و كنترل ترس ها و هیجانها و عصبانیت و … است
3-خودانگیزی:[3] به معنای جهت دادن عواطف و هیجانها به سمت و سوی هدف، هویشتن دار هیجانی و به تأخیر انداختن خواسته ها و بازداری و تلاش هاست.
4-هم حسی[4]: به معنای جسمانیت نسبت به علایق و احساسات دیگران و تحمل دیدگاههای آنان و بها دادن به تفاوت های موجود بین مردم در رابطه با احساسات خود نسبت به اشیا و امورات .
5-تنظیم روابط:[5] به معنای ادارة هیجان های دیگران و برخورداری از كفایت های اجتماعی و مهارت های اجتماعی است به نظر گاردنر، هوش هیجانی از دو مؤلفه تشكیل شده است. هوش درون فردی و هوش میان فردی هوش درون فردی، مبین آگاهی فرد از احساسات و هیجانات خویش افكار باورها. احساسات شخصی و احترام به خویشتن و تشخیص استعدادهای ذاتی، استقلال عمل در انجام كارهای مورد نظر و در مجموع میزان كنترل شخصی بر هیجانها و احساس ها و خود رهبری است.
هوش میان فردی: به توانایی درك و فهم دیگران اشاره دارد و می خواهد بداند چه چیزهایی انسان را بر می انگیزد، چگونه فعالیت می كند و چگونه می توان با آنها همكاری داشت. (جلالی 81)
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)