:
امروزه با گسترش جوامع بشری، امنیت و حفاظت در همه زمینه ها بیش از پیش احساس میشود. در سالهای اخیر مطالعات و تحقیقات زیادی بر روی روش های مطمئن و امن تایید هویت و تشخیص هویت صورت گرفته است كه از این جمله پارامترهای حیاتی و روشهای بیومتری به دلیل ماهیت یكتایی از اهمیت بیشتری برخوردار است.
از جمله این پارامترها میتوان به تشخیص هویت با استفاده از تصاویر صورت، شكل گوش، حركات لب، طرز راه رفتن و حتی بوی بدن اشاره كرد كه در این بین تشخیص هویت با استفاده از تصاویر عنبیه از لحاظ سرعت تشخیص و دقت اهمیت بیشتری دارد. مطالعات محققان نشان می دهد كه الگوهای عنبیه هر فرد تنها مختص به آن فرد بوده و حتی الگوهای دو چشم یك فرد و دوقلوها نیز متفاوت از یكدیگر است. از این رو با توجه به موارد مطرح شده و اینكه الگوهای عنبیه یك فرد در طول عمر تغییری نخواهد كرد (البته در صورتی كه چشم فرد دچار صدمات فیزیكی و بیماری آب مروارید و… نگردد) میتوان از این روش به عنوان یكی از روشهای بیومتری در تشخیص هویت استفاده كرد.
فصل اول
فیزیولوژی عنبیه
1-1) بیومتریك چیست
واژه بیومتریك به طیف وسیعی از فناوری هایی اتلاق میشود كه هویت افراد را به كمك اندازه گیری و تحلیل خصوصیات انسانی شناسایی میكنند. در یك تعریف عمومی بیومتریك را علم و فناوری اندازهگیری و تحلیل آماری دادههای بیولوژیكی معرفی كرده اند. اما تعریف دقیقتر و فنی آن كه امروزه رایج شده به شرح زیر است:
هر خصوصیت فیزیولوژیكی یا ویژگی رفتاری منحصربفرد و متمایز كننده، مقاوم و قابل سنجش كه بتواند جهت تعیین یا تأیید خودكار هویت افراد بكار رود بیومتریك نام دارد. در این تعریف ویژگی هایی ذكر شده است كه جهت شفافیت بیشتر توضیحی اجمالی ارائه میشود.
“متمایز كنندگی” قدرت تفكیك یك شخص در میان مجموع های از افراد با استفاده از یك مشخصه میباشد. هرچه درجه ی تمایز یك
مشخصه بالاتر باشد، افراد بیشتری با آن مشخصه شناسایی میشوند. درجه ی تمایز كمتر به معنی تكرار آن خصیصه در تعداد بیشتری از افراد می باشد. عنبیه و شبكیه دارای درجه ی تمایز بالاتری نسبت به هندسه ی دست یا انگشت است.
“مقاوم بودن” مربوط به پایداری ویژگی یا خصوصیت مورد نظر در طول زمان می باشد. تغییر در این ویژگی میتواند به علت كهولت، جراحت، بیماری، استفادهی مداوم حین كار یا تغییرات شیمیایی باشد. مشخصات بیومتریكهای كاملاً ستبر، در گذر زمان تغییر نمیكند در حالیكه بیومتریكهای كمتر ستبر دچار تغییر میشوند. برای مثال الگوی عنبیه كه در طول زندگی یك شخص به ندرت تغییر میكند ستبرتر از صدای شخص میباشد.
“قابل سنجش بودن” یعنی خصوصیات یا ویژگیها بهراحتی قابل ارائه به یك حسگر باشد تا بتوان آن را در قالب دیجیتالی اندازه گیری نمود. این قابلیت، امكان مقایسه ی داده ها را در آینده و در یك فرایند خودكار میسر میسازد.
منظور از “خودكار بودن” قابلیت تشخیص سریع و بدون نیاز به دخالت تشخیص انسانی (برای مثال قدرت تشخیص بصری چهره ها یا اثرانگشت) میباشد. بنابراین در حال حاضر كه تكنیك تشخیص هویت با استفاده از DNA افراد تنها در محیط آزمایشگاهی و به كمك دانش متخصصان میسر میباشد، DNA یك بیومتریك بشمار نمی آید.
لازم به ذكر است این لغت در اوایل قرن بیستم به حوزه متفاوتی (كه امروزه عموماً tBiosatistics نامیده میشود) تعلق داشت، كه توسعه روش های آماری و ریاضیاتی قابل استفاده در تحلیل داده های مربوط به مسایل علوم بیولوژیك را در بر میگرفت.
فناوری های بیومتریكی، فنون شناسایی بر اساس اندازه گیری و تحلیل خصوصیات فیزیولوژیكی یا رفتاری را شامل میشود. در IT هم، فناوری بیومتریك معمولاً به فناوری هایی اتلاق میگردد كه خصوصیات فیزیولوژیك انسانی از قبیل اثرانگشت، الگوی شبكیه، الگوی عنبیه، صوت، چهره و هندسهی دست را بخصوص برای شناسایی افراد مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد. نحوه امضا كردن، الگوی راه رفتن، صوت نگاری و موفق ترین آنها، شناسایی انسان از طریق تشخیص الگوی تایپ كردن، مثالهایی برای بیومتریك ها میباشند.
بیومتریك ها از لحاظ تئوریك شناسه های بیولوژیكی بسیار مؤثری هستند. زیرا تصور بر این است كه خصوصیات اندازه گیری شده منحصربفرد میباشند.
یك موج سطحی صوتی SAW یك نوع حركت موج مكانیكی می باشد كه در طول سطح یك ماده جامد حركت می كند. این موج در سال 1885 به وسیله لرد رایلی كشف شد و پس از آن به این نام نامیده شد. رایلی نشان داد كه امواج SAW می توانند مؤلفه ای از سیگنال مرتعش مربوط به زلزله را به خوبی توصیف كنند. امروزه این امواج صوتی اغلب در دستگاه های الكترونیكی استفاده می شوند. در نگاه اول استفاده از یك موج صوتی در كاربردهای الكترونیكی عجیب به نظر می رسد؛ اما امواج صوتی مشخصات ویژه ای دارند كه آ نها را برای كاربردهای خاصی مناسب می سازند. این امواج استفاده های متعارفی دارند. در بسیاری از ساعت های مچی از كریستال به عنوان یك رزوناتور صوتی برای تولید فركانس صحیح استفاده می شود، اگر چه در این رزوناتور از امواج صوتی bulk بیشتر از امواج سطحی استفاده می شود.
یك دستگاه SAW ابتدایی در شكل 1-1 نشان داده شده است كه شامل 2 ترانسدیوسر اینتردیجیتال IDT بر روی یك زیر لایه فیزوالكتریك
(Piezoelectric) همانند كوارتزمی باشد. IDT شامل الكترودهای فلزی تو در تو است كه برای ارسال و دریافت امواج استفاده می شوند به طوری كه یك سیگنال الكتریكی به یك موج صوتی و سپس به الكتریكی تبدیل می شود. مزیت عمده ای كه این امواج نسبت به سایر امواج دارند این است كه بسیار آرام حركت می كنند (مثلاً 300m/s)، چنان كه تاخیرهای بزرگی را می توانند ایجاد كنند. از آن جایی كه شكل IDT قابلیت تغییرات بسیارزیادی را دارد، در نتیجه دستگاه های متنوعی را می توان با استفاده از این خاصیت ساخت. اوایل سال 1970 دستگاه های SAW به منظور فشرده سازی پالس رادار، اسیلاتورها و فیلترهای میان گذر در تلویزیون های خانگی و رادیوهای حرفه ای تولید شدند. فیلترهای جدید SAW با كارآیی بالا وارد بازار شده اند و تعداد بسیار زیادی (حدود 3 بیلیون در سال) نیز در حال تولید می باشند.
شکل 2-1 حركت امواج SAW در طول سطح یك ماده جامد را نشان می دهد. هنگامی كه موج SAW از این سطح عبور می كند، هریك از اتم های ماده یك مسیر بیضی شكلی را طی می كند، در حالی كه این مسیر برای هر دوره از حركت موج تكرار می شود. هر چه قدر به عمق نفوذ می كنیم اتم های كمتری از سطح جا به جا می شوند. بنابراین، این موج در امتداد سطح هدایت می شود. در ساده ترین حالت (یك ماده ایزوتروپیك)، اتم ها در سطحی معروف به صفحه جهتی حركت می كنند. صفحه جهتی، صفحه ای معمولی است كه انتشار در آن در جهت مشخصی می باشد.
:
روش های عددی ابزاری بسیار مفید در شبیه سازی مسائل الكترومغناطیسی هستند. از این رو می توان به روش ممان، روش عنصر محدود و روش تفاضلات محدود در حوزة زمان به عنوان مهم ترین این روش ها اشاره كرد. روش عددی FDTD به دلیل قابلیت آن در شبیه سازی انواع شكل های پیچیده، بدون نیاز به حل ماتریس های بزرگ، معادلات غیر خطی و معادلات انتگرالی پیچیده، نسبت به سایر روش های ذكر شده از مزایایی برخوردار است. همچنین با استفاده از این روش می توان با یك بار اجرای برنامه، پاسخ فركانسی سیستم تحت بررسی را در باند وسیعی در اختیار داشت. به طور كلی می توان با یك بار اجرای برنامه، پاسخ فركانسی سیستم تحت بررسی را در اختیار داشت. به طور كلی می توان به مزایای این روش نسبت به سایر روش های عددی این چنین اشاره كرد.
1- این روش نیاز به حل معادلات انتگرالی ندارد و مسائل پیچیده بدون نیاز به معكوس سازی ماتریس های بزرگ قابل حل هستند.
2- این روش برای استفاده در ساختارهای پیچیده، غیر همگن هادی یا دی الكتریك ساده است، زیرا مقادیر ε، μ و σ در هر نقطه از شبكه قابل تعریف است.
3- نتایج حوزه فركانس با استفاده از نتایج حوزه زمان بسیار ساده تر از روش معكوس گیری از ماتریس به دست می آیند. بنابراین نتایج باند وسیع فركانسی به راحتی محاسبه می شوند.
4- این روش موجب استفاده از حافظه به صورت ترتیبی می شود. اما این روش دارای معایبی نیز هست كه عبارتند از:
1- مش بندی اجسام پیچیده دشوار است.
2- از آن جایی كه شبكه به شكل چهار گوش است، مسائل با سطوح منحنی را در بر نمی گیرد و در مدل سازی آن با این روش با خطا مواجه خواهیم شد.
3- در الگوریتم های تفاضل محدود، مقادیر میدان ها فقط در گره های شبكه مشخص است.
4- برای دست یابی به دقت بالا در محاسبات، نیاز به اجرای برنامه در تعداد گام زمانی زیاد است كه سبب كندتر شدن اجرای برنامه می شود.
چند دلیل افزایش علاقه مندی به استفاده از FDTD و روش های حل محاسباتی مربوطه اش برای معادلات ماكسول وجود دارد.
1- FDTD از جبر غیر خطی استفاده می كند. با یك محاسبة كاملاً ساده، FDTD از مشكلات جبر خطی كه اندازه معادله انتگرالی حوزه فركانس و مدل های الكترومغناطیسی عنصر محدود را به كمتر از 106 میدان نامشخص الكترومغناطیسی محدود می كند؛ اجتناب می كند. مدل های FDTD با 109 میدان ناشناخته، اجرا می شوند.
2- FDTD دقیق و عملی می باشد. منابع خطا در محاسبات FDTD به خوبی شناخته شده اند و این خطاها می توانند محدود شوند به گونه ای كه مدل های دقیقی را برای انواع مسائل عكس العمل موج الكترومغناطیسی فراهم كنند.
3- FDTD طبیعتاً رفتار ضربه ای دارد. تكنیك حوزة زمان باعث می شود تا FDTD به طور مستقیم پاسخ ضربه یك سیستم الكترومغناطیسی را محاسبه كند. بنابراین شبیه سازی FDTD می تواند شكل موج های زمانی بسیار پهن باند یا پاسخ های پایدار سینوسی را در هر فركانسی در طیف تحریك فراهم كند.
4- FDTD طبیعتاً رفتار غیر خطی دارد. با استفاده از تكنیك حوزه زمان، FDTD پاسخ غیر خطی یك سیستم الكترومغناطیسی را محاسبه می كند.
5- FDTD یك روش سیستماتیك می باشد. با FDTD می توان به جای استفاده از معادلات انتگرالی پیچیده از تولید مش برای مشخص كردن مدل یك ساختار جدید استفاده نمود. به عنوان مثال FDTD نیازی به محاسبه توابع گرین مربوط به ساختار مورد نظر ندارد.
6- ظرفیت حافظة كامپیوتر به سرعت در حال افزایش است. در حالی كه این روش به طور مثبت تمام تكنیك های عددی را تحت تاثیر قرار می دهد، این از مزیت های روش FDTD است كه گسسته سازی مكانی را روی یك حجم انجام می دهد، بنابراین نیاز به RAM بسیار زیادی دارد.
7- توانایی مصور سازی كامپیوترها به سرعت در حال افزایش است. در حالی كه این روش به طور مثبت تمام تكنیك های عددی را تحت تاثیر قرار می دهد. این از مزیت های روش FDTD است كه آرایه گام های زمانی از مقادیر میدان را برای استفاده در ویدئو های رنگی برای نمایش حركت میدان مناسب می سازد.
در استفاده از مالتی پلکس تقسیم زمانی، نرخهای انتقالی که معمولاً استفاده می شوند 2/5، 10، 40 گیگابیت برثانیه اند. اما مدارات الکترونیکی که انتقال با چنین نرخ هایی را محقق می کنند ضمن پیچیدگی گران نیز هستند. به علاوه برخی مسائل تکنیکی نیز کاربرد این روش را محدود می کند به عنوان نمونه میزان تاثیر پاشندگی رنگی در نرخ بیت 10 گیگابیت برثانیه شانزده بار بیشتر از نرخ بیت 2/5 گیگابیت برثانیه است. همچنین مقادیر بزرگتر توان انتقال که برای نرخ بیت های بیشتر لازم است سبب بروز آثار غیر خطی می شوند که برکیفیت شکل سیگنال تاثیرمی گذارد. پاشندگی مد پلاریزاسیون نیزمسافتی را که نور قادر است بدون خراب شدن طی کند محدود میکند. بنابراین روش دیگر برای افزایش ظرفیت آن است که چندین کانال با طول موجهای مختلف را در کنار هم قرار داده به طور همزمان برروی یک فیبر منتقل کنیم. این روش که تحت عنوان مالتی پلکس تقسیم طول موج شناخته می شود ما را قادر خواهد ساخت که تعدادی زیادی کانالهای بانرخ بیت 2/5 تا 40 گیگابیت بر ثانیه را به یکباره به وسیله یک فیبر انتقال دهیم.
هدف ما در این متن آشنایی با قطعات مختلفی است که در این سیستمها استفاده می شوند. در این راستا ضمن آشنایی با اصول عملکرد هر قطعه مشخصات اصلی و نیز ساختارهای مختلف آنها را بیان می کنیم. این قطعات شامل لیزر، قفل کننده طول موج، مدولاتور، ترانسپوندر، اینترلیور، مالتی پلکسر / دی مالتی پلکسر، فیبر، کوپلر، تقویت کننده، ایزولاتور، سیرولاتور، سوییچ، تبدیل کننده طول موج، فیلتر، تضعیف کننده و آشکارساز هستند.
فصل اول:
1-1) فیبر نوری
فیبر نوری عمل هدایت امواج نور را باحداقل تضعیف انجام می دهد. فیبر نوری شامل هسته ای شیشه ای است که به طور کامل به وسیله یک پوشش شیشه ای با ضریب شکست کمتر احاطه شده است. شیشه ها با عناصر آلاینده مشخصی مخلوط می شوند و به این ترتیب است که ضرایب شکست آنها تنظیم می شود. فیبر شیشه ای قابلیت انتقال نور را با سرعتی حدود دو سوم آن درخلا را داراست. انتقال نور در
فیبر نوری براساس اصل بازتابش کلی داخلی صورت می گیرد. بسته به زاویه تابش نور به فصل مشترک دو ماده با ضرایب شکست مختلف مقداری از نور منعکس می شود و بقیه در عبور به محیط دوم شکست می یابد.
بازتابش کلی وقتی صورت میگیرد که پرتوها از ماده ای باضریب شکست بیشتر به ماده ای با ضریب شکست کمتر تابیده شوند و زاویه تابش بیشتر از زاویه بحرانی باشد. زاویه بحرانی زاویه تابشی است که به ازای آن زاویه شکست نور در محیط دوم 90 درجه است. هسته نسبت به پوشش ضریب شکست بزرگتری دارد ولذا پرتوهایی که با زاویه بیشتر از زاویه بحرانی به فصل مشترک برخورد می کنند انعکاس می یابند. چنانچه پرتویی چنین شرطی را برآورده نکند، شکست می یابد با کنترل زاویه ای که نور به داخل فیبر تابانده می شود شرط زاویه بحرانی برآورده می شود.
2-1) فیبر چند مد و تک مد
فیبرهای نوری به دوگروه چند مد و تک مد تقسیم می شوند. فیبرهای چند مد شامل دو دسته فیبرهای با ضریب شکست پله ای و فیبرهای با ضریب شکست تدریجی هستند. در فیبر با ضریب شکست پله ای مقدار ضریب شکست در کل هسته، یکنواخت است و در مرز هسته و غلاف به طور ناگهانی تغییر می کند. توجه به این نکته حائز اهمیت است که دو مد باید مسافتهای مختلفی را برای رسیدن به انتهای فیبر طی کنند. اختلاف زمان رسیدن پرتوهای نور به انتهای فیبر تحت عنوان پاشندگی مدی شناخته می شود و با افزایش مسافت انتشار افزایش می یابد. این پدیده موجب کیفیت نامطلوب سیگنال درگیرنده شده و در نهایت مسافت انتقال را محدود می کند. همین مساله دلیل عدم استفاده از فیبرهای چند مد در فواصل طولانی است.
به منظور جبران ویژگی نامطلوب فیبر چند مد با ضریب شکست پله ای فیبرهای باضریب شکست تدریجی ساخته شدند. در این فیبرها ضریب شکسته هسته به طور تدریجی ازمرکز هسته به سمت بیرون کاهش می یابد و لذا نوری که در نزدیکی مرکز هسته منتشر می شود ضریب شکست بزرگتری را نسبت به نوری که دورتر از مرکز حرکت می کند می بیند. به این ترتیب نوری که مسیر کوتاهتری را می پیماید آهسته تر از نور طی کننده مسیر طولانی تر حرکت میکند و همه پرتوها در مدت زمانی تقریباً یکسان به مقصد رسیده پاشندگی مدی کاهش می یابد. پس نور در فیبر با ضریب شکست تدریجی مسیری منحنی شکل را طی می کند.
گروه دوم فیبرهای نوری یعنی فیبرهای تک مد دارای قطر هسته به مراتب کوچکتر از فیبرهای چند مد هستند و فقط یک مد نوری در داخل هسته منتشرمی شود. بنابراین کیفیت سیگنال به نحو بهتری در طی مسافات طولانی حفظ میشود و پاشندگی مدی به طور قابل توجهی کاهش می یابد. این عوامل منجر به ظرفیت پهنای باند بیشتر نسبت به فیبرها چند مد به دلیل ظرفیت زیاد حمل اطلاعات و تلفات ذاتی کم، برای کاربردهای با مسافات طولانی و پهنای باند زیاد نظیر WDM ارجمند.
انتقال نور در فیبرهای نوری با چندین چالش همراه است که باید مدنظر قرارداده شوند. این چالشها عبارتند از تضعیف یا به عبارتی کاهش شدت سیگنال یا تلفات توان نوری در حین انتشار در فیبر، پاشندگی یاپهن شدگی پالسهای نوری در طی حرکت آنها در طول فیبر، آثار غیرخطی یا آثار انباشته شونده ناشی از برهم کنش نور باماده ای که نور د رآن منتشر می شود که نتیجه اش تغییرات امواج نوری و بر هم کنش بین آنهاست.
:
پوشش های گنبدی شكل آنتن رادار، آنتن ها را در معرض عوامل محیطی حفاظت می كنند. این پوششها با در نظر گرفتن مشخصه های آیرودینامیك، حرارتی و ساختمانی می بایست یك واسطه مناسب برای بدست آوردن عملكرد الكتریكی مورد نیاز باشند. به عبارت دیگر در حالت ایده آل radome ها ضمن آنكه بایست تمام نیازها را تامین نمایند نباید مشخصات عملكرد الكتریكی آنتن را كاهش دهند. مواردی كه در مشخصات الكتریكی كاركرد یك محفظه مورد توجه هستند عبارتند از: میزان شكست پرتو، انحراف پترن تلف انتقال و قدرت انعكاس یافته بدلیل حضور radome.
یک radome در معرض فشارهای حرارتی و بارهای هوائی محیط اطرافش قرار می گیرد. فاكتورهائی نظیر باران، یخ، برف، تگرگ و ارتعاش بر ساختار و عملكرد الكتریكی محفظه تاثیرگذارند.
Radome ها در دو دسته عمومی تقسیم بندی می شوند. محفظه های هوائی و محفظه های زمینی و دریائی. سطح مقطع محفظه ها نیز بدین صورت طبقه بندی می شوند: تك لایه های یكنواخت A,B,C sandwich، دی الكتریك های فلزاندود شده و سازه های فضائی.
آنچه در پی خواهد آمد بررسی انواع محفظه ها و سطح مقاطع موجود و عوامل و شرائط الكتریكی و محیطی در كاهش یا بهینه سازی عملكرد آنتن رادار است تا با وجود آنها كارآئی آنتن رادار تحت تاثیر قرار نگیرد.
فصل اول: آشنائی با Radome
1-1- تعریف Radome و عملکرد آن
پوشش های گنبدی شكل آنتن رادار، آنتن ها را از معرض عوامل محیطی حفاظت می كنند. علاوه بر این با در نظر گرفتن مشخصه های آیرودینامیك، حرارتی و ساختمانی radome یك واسطه مناسب برای بدست آوردن عملكرد الكتریكی مورد نیاز می باشد. در حالت ایده آل radome ضمن آنكه تمام نیازها را تامین می نماید نباید مشخصات عملكرد الكتریكی آنتن را كاهش دهد. در عمل، عملكرد الكتریكی radome نمی تواند حداكثر باشد چرا كه باید حداقل نیازهای سایر موارد نیز برآورده شود.
ملاحظات الكتریكی
معمولا مشخصات الكتریكی كاركرد یك radome براساس موارد زیر محاسبه می گردد:
– میزان شكست پرتو
– انحراف پترن
– تلف انتقال
– قدرت منعكس شده كه بدلیل حضور radome ایجاد می شود.
در كاربردهای اصلی، اثرات افزایش نویز حرارتی سیستم و عدم پلاریزاسیون نیز مهم می باشند. انتقال محور الكتریكی لوپ اصلی بدلیل حضور radome، انحراف پرتو یا خطاهای دهانه دید boresight را پدید می آورد. انحراف پرتو در چاوش مخروطی و آنتهاس منوپالس، از انتقال نقطه Crossover به موقعیت مشابه آن در عدم حضور radome پدید می آید.
افت انتقال برابر با میزان انرژی از دست داده شده بدلیل انعكاس و جذب می باشد. در برخی موارد تغییرات فاز بوسیله radome كه به افت گین آنتن كمك می كند، مطرح می گردد. اثر اولیه افت انتقال، كاهش حداكثر برد مفید رادار است.
با ملاحظه معادله برد رادار مشخص می گردد حداكثر برد برای آشكار نمودن یك هدف مشخص، به طور مستقیم متناسب با ریشه مجذور ضریب انتقال قدرت radome می باشد. بنابراین اگر ضریب انتقال قدرت radome، 85 درصد باشد، حداكثر برد آشكار سازی 92 درصد مقدار آن در نبود radome خواهد بود.
امكان دارد انحراف پترن كه بوسیله radome پدید می آید، تغییراتی را در پهنای پرتو بیم اصلی كاهش عمق نقاط صفر (null depths) و افزایش ساختار لوپ جانبی پدید آورد.
برای آنتن های منوپالس، نولهای محور دید دهانه boresight به طور ناتمام تكمیل خواهد شد. اگر قدرت منعكس شده توسط radome بیش از ندازه باشد، ممكن است تغییر فركانس ماگنترون پدید آید و همچنین ممكن است باعث تنزل پترن ها با شكل مخصوص پرتو و افزایش سطوح لوپ جانبی گردد. در كاربردهای اصلی نظیر آنتن های نوع دوپلر cw حتی مقادیر كم قدرت برگشتی (منعكس شده) به آنتن موجب مشكلاتی خواهد شد. انرژی جذب شده توسط radome بر مشخصات انتقال آن تاثیر می گذارد. ضمن آنكه توان جذب شده نویز حرارتی سیستم را افزایش داده و اگر معیاری با اهمیت است باید مورد ملاحظه قرار گیرد.
وقتی كه رادار سطوح دارای توان بالا را منتقل می كند، ممكن است انرژی جذب شده توسط radome، حرارت دیواره آن را تا حدی افزایش دهد كه مشخصات ساختاری آن به طور جدی تنزل پیدا كند.